لباسم سیاه 

و صورتم خاکیست...


بر سینه میکوبم..

میگویم عزادارم ..

میپرسند برای که؟

جواب میدهم برای عشقم...


میپرسند کدام عشق؟!

مگر تو هم عاشق میشوی؟!!!


و من فقط سکوت میکنم ..


اینها نمی دانند که اگر عاشق نبودم

                        نفسی برایم نبود.

.

.

.

سالهای سال است 

به خاطر عشقم ..

مشکی برتن میکنم..

 بر سینه میکوبم ..

تا برای زینب هم درد خوبی باشم..

تا شاید بر زخم های دلش مرهمی باشم..



زینب جان!


شرمنده ام که...

 

بهای عاشق شدن من....

بی حسین شدن تو بود.


و شرمنده تر اینکه..


تو بی حسین شدی

و من عاشق نشدم.





ایام سوگواری 

 سالارشهیدان

 تسلیت باد.


التماس دعا.