چند وقتی است بنده حقیر دچار نوعی آشفتگی شدم.

البته دلیل آن هم جامعه و تضادهای نامربوط آن میباشد.

فردی را می‌بینی که هر چه را که میخاهد دارد ولی باز کم است...

شاد نیست با اینکه بهترین سرگرمی ها را دارد...

به شخصه خود را میگویم

زندگی تا حدودی بر وفق مرادم هست ولی شاد نیستم و اگر باشم هم چن دقیقه ای بیش پایدار نیس!

اما دوستانی دارم با زندگانی هایی نه چندان خوش ولی صفای قلب دارند.

شادند..

گاهی وقت ها حسرت پیدا میکنم که کاش چن لحظه ای جای آنها بودم..

آرامش کلید گمشده زندگی ماست...

کاش رضایت خاطر و قناعت از زندگی ما پر نمیزد. ..

نویسنده معاصر حسام الدین بیگ