Garden City

۴۰ مطلب با موضوع «کشور و مردم» ثبت شده است

احمقی که بر احمقان حکمرانی میکرد

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در ان سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی انان استفاده کرده و بر انان نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به ان روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد وگرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت,معلم با مردم روستا از فریب کاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد.بعد از کلی مشاجره بین معلم وشیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم ومرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد امده بودند تا ببینند اخر کار,چه می شود. شیاد به معلم گفت:بنویس" مار"

معلم نوشت:"مار"

نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید و به مردم گفت:شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟

مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

هر احمقی می تواند قانونی وضع کند که احمقان دیگر به ان اهمیت دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

هنوز زنانی هستند که فریاد کشیدن رو از یاد نبردن........

ماشین می ایستد. سوار می شوم و می نشینم. تا رسیدن به دانشکده دست کم 20 دقیقه در راهم. فرصتی است که چشمانم را ببندم و فارغ از قال و مقال خیابان به گوش و چشمم استراحتی بدهم.

اما ... انگار اشتباه کرده ام زهی خیال باطل. باندهای CD چنجر این پراید کوچک چنان بر سرم می کوبد که فکر می کنم وسط میدان جنگ ایستاده ام. بیچاره را چه چاره؟ خودم را جمع می کنم و تلاش می کنم نشنوم اما با صدای گوشخراش پسرک خواننده که ناصاف و ناهنجار شروع به ناسزا گفتن می کند، برق از سه فازم می پرد:

برو گمشو، دیگه نمی خوام ببینمت ... چشمهایم گرد می شود.

حتما اشتباه شنیده ام. صاف می نشینم با دقت گوش می دهم. پسرک ادامه می دهد: بی وفای لعنتی، هر روز با یکی که هستی ... دیگر خواب و خیال چرت زدن در ماشین از سرم پریده است. واقعا درست می شنوم. این خواننده محترم که البته CD و نوارش به مرحمت محدودیت ها و ممنوعیت ها، زیر زمینی تکثیر شده است و دست به دست می شود، مشغول فحاشی و دشنام گویی به یک "دختر جوان" است. یک معشوقه که ظاهرا بی وفایی کرده و حالا مستحق این همه لعن و نفرین است. فکر می کنم شاید همین یکی باشد و تمام شود. اما تمامی ندارد. صدای دیگری می خواند:

بس که خودخواهی، پر رنگ و ریایی، آتیش زدی به جون من، و بعدی:

بی خیال اون که رفته، بی خیالش، مگه تو چند سال جوونی، و بعدی:

گول نگات رو خوردم تو که فریبه حرفات

و انگار فقط من نیستم که با تعجب این اشعار پر از بدبینی، خیانت، کینه، بی وفایی، دورویی و البته کلاهبرداری! را می شنوم. دو نفر از آقایان مسافر هم که انگار حرف دلشان را از زبان خوانندگان محترم بی نام و نشان شنیده اند داغ دلشان تازه می شود . اولی می گوید: راست می گه آقا، -رو به من- خانم دور از جون شما، شما که ایشالا متاهلید؟! ولی این دخترا خیلی بد شدن. نگا کنید تورو خدا سر و وضعشون رو ببینید. طبقه ی بالای آپارتمان ما دو تا دختر با مادرشون زندگی می کنن. خانم هر روز یکی می رسوندشون. یه روز یه پراید. یه روز یه پرادو! یه روز زانتیا! و دومی هم شادمان از این جنگ تخریبی علیه زن ها ادامه می دهد: اقا همشون دنبال شوهرن. این نشد، یکی دیگه. اون نشد بازم یکی دیگه. اصلا به هیچ کدومشون نمیشه اعتماد کرد، معلوم نیست قبل از ازدواج با چند نفر گشتن و ....

دارم منفجر می شوم. دلم میخواد یقه ی اقایان را بگیرم و کله هایشان را به هم بکوبم. هیچ کس نیست بگوید اگر خانمها هم مجوز خوانندگی داشتند، آن وقت چه گلایه ها که از بی وفایی آقایان نمی کردند و چه پته ها! که روی آب ریخته نمیشد. دلم نمی خواهد بگویم: دخترها هفت خط شده اند، آقایان پاکدامن و نجیب و سر به راه چرا گول می خورند و مدل دوست دخترشان را مثل مدل گوشی های موبایل، راه به راه عوض می کنند. اما انگار خدا به دادم می رسد. ماشین می ایستد و خانمی چادری سوار می شود و هنوز چند جمله از مکالمه ی آقایان عقل کل را نشنیده، با صدای بلند شروع به مخالفت می کند.

- آقا چی می گین؟ شما از بدبختی ها و گرفتاریهای مردم چه خبر دارید؟ همه ظاهر قضیه رو می بینن و تند تند حکم صادر می کنن. من معاون یه دبیرستانم. بیایید پای درد دل من بنشینید، خون گریه می کنید.

دخترهای مثل دسته ی گل داریم که گرفتار هزار و یک جور کار غیر اخلاقی شدن فقط به خاطر این که خانواده نمی تونه، تامینشون کنه. یه دختر سال سومی داشتیم که می گفت من برای خرید لوازم التحریر مدرسه با یه فروشنده، دوست شدم و هزار تا بلا سرم اومد. یکی دیگه بود گفت ما پنج تا بچه ایم. پدرم معتاده و بی کار. من پول خرید یه روسری یا شال رو هم ندارم. از سر اجبار هر از گاهی با یکی دوست می شم، یکی برام روسری می خره، یکی مانتو می خره. یکی کیف می خره.

شما از دل دخترای مردم بی خبرید. اصلا اون آقای 60 ساله ایی که با یه دختر 18 ساله دوست می شه و براش عطر و ادوکلن و لباس می خره، غلط می کنه! دخترا بی اخلاق شدن، اخلاق و تعهد و نجابت آقایون کجا رفته؟ اونا چرا سوء استفاده می کنن .کی گفته دختر بیچاره ای که هیچ دستاویز و پناهی برای تامین نیازهاش نداره و به جایی چنگ می زنه ناسالم و ........! ولی آقا پسرها و آقایان متاهل و حتی پیر و پاتالی که زن و بچه و زندگی دارن ولی باز هم دنبال دخترای فسقلی فسقلی راه می افتن و با وعده و وعید سرشون رو شیره می مالند، سالم و با اخلاق و .......

به مقصد رسیدیم و حرفهای خانم، نیمه کاره می ماند. چقدر خوشحالم. آقایان مدافع حقوق مردها،‌ بی سر و صدا از ماشین پیاده می شوند و فلنگ را می بندند. به نظرم ترسیدند از خانم معاون کتک بخورند. خدا را شکر هنوز هم هستند زنانی که فریاد کشیدن را از یاد نبرده اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه بینش بکر...

نمیدونم کدوم سال بود...

معلمی داشتم که همه وقت حاضر بود برای شاگردانش وقت بگذارد...

معلم زبان بود ولی بیشتر از زبان انگلیسی‌ به زبان کامپیوتر و تکنولوژی آشنا بود...

گاهی اوقات حتی به خاطر سوالات ما به میز صبحانه مدرسه پر جلال و جبروت ما هم نمیرسید.

نکات ظریف و دقیقی رو اشاره میکرد...

زبان انگلیسی رو مثله زبان مادری به ما یاد میداد...

ازش یاد گرفتم که وقتی وارد کاری میشم حتی اگه علاقه نداشته باشم با عشق انجامش بدم...

نمیدونم تاچه  حد موفق بودم ولی ...

بگذریم.

شمام از این معلما داشتین؟

مدیونید بخونید ولی نظر ندید....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

سیاه میپوشم....

لباسم سیاه 

و صورتم خاکیست...


بر سینه میکوبم..

میگویم عزادارم ..

میپرسند برای که؟

جواب میدهم برای عشقم...


میپرسند کدام عشق؟!

مگر تو هم عاشق میشوی؟!!!


و من فقط سکوت میکنم ..


اینها نمی دانند که اگر عاشق نبودم

                        نفسی برایم نبود.

.

.

.

سالهای سال است 

به خاطر عشقم ..

مشکی برتن میکنم..

 بر سینه میکوبم ..

تا برای زینب هم درد خوبی باشم..

تا شاید بر زخم های دلش مرهمی باشم..



زینب جان!


شرمنده ام که...

 

بهای عاشق شدن من....

بی حسین شدن تو بود.


و شرمنده تر اینکه..


تو بی حسین شدی

و من عاشق نشدم.





ایام سوگواری 

 سالارشهیدان

 تسلیت باد.


التماس دعا.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نان گران شد!

از دو روز گذشته معلوم شد که دولت می خواهد نان را در سراسر کشور گران کند و این در حالی بود که دولت اصرار داشت که بگوید نان را گران نکرده بلکه به نانواها  اجازه داده نان را گران کنند!



اما چرا نان گران شد در حالی که یارانه نان همان 5500 تومان باقی ماند.؟!!



با این که دولت تدبیر وامید شعارهای اولیه اش امید و حل مشکلات وافزایش رفاه بود ولی هر روز امید به زندگیمون کمتر میشه.

دولت هم که شده بازوی فشار و تحریم مردم داخل کشور خودمون.


دولتی که میگفت باید قیمت ها سامان دهی کنیم حال با افزایش قیمت نان شروع به خالی کردن دوباره جیب مردم کرده است.
درحالیکه مقدار یارانه نان ثابت مانده است وتغییری نکرده است.

با وجود اینکه برخی از تحریم ها کاهش یافته وتعدیل شده و سطح مالیات ها هم افزایش یافته ولی باز دولت سر ناسازگاری می زند و میگیوید که پول ندارد.

نمیدانم سبد کالا چه بود و این افزایش قیمت نان چه بود!

میگفتند که برای رفاه اقشار ضعیف سبد کالا توزیع میکنند ولی حال باید گفت که یک کارگر میتواند نان شب خانواده اش را تامین کند یانه!؟

پاسخ این سوال با مسئولین است.
البته کاش افزایش قیمت ها در حوزه نان وغلات فقط به افزایش قیمت منجر شود نه به کم فروشی و کاستن از مقدار چانه ها.



والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

سوئیچ یه ماشین 500میلیونی...........

با دوستام نشسته بودیم ، یه شازده پسری که چند سال از ما کوچیکتر بود و سوئیچ یه ماشین 500 میلیونی دستش بود و هی باهاش بازی میکرد وهمچنین گوشی 50 اینچیشو زیر بغلش گذاشته بود چند قدمی ما بود و داشت با یکی صحبت میکرد می گفت: آقا باید در لحظه زندگی کرد ، باید با همه چیز جنگید.

می خوام بهش بگم جناب گلادیاتور! اون موقعی که پول پوشک شما میشد ماهی 300هزار تومن ، من واسه 10 ساعت کارمفید 200هزار تومن حقوق میگرفتم. 

تو دیگه از جنگیدن واسه من نگو که اگه یه ربع وای فایت قطع بشه اختلال دوقطبی  و هیستریک پیدا میکنی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

از بابای من خب چه انتظاری دارین؟

پسر آدم که قاتل بود،

پسر نوح با بدان بنشست،

ابراهیم میخواستپسرشو بکشه،

پسرای یعقوبم که یکیشون آدم بود،

بقیه شارلاتان

اینا حاصل تربیت پیغمبراست

دیگه از بابای من چه انتظاری دارین؟



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه خاطره جالب از پروفسور کریستف کلینهوس آلمانی .....

از پروفسور کلینهوس میپرسن که بهترین خاطره شما  در سفر به ایران چی بوده؛


میگه که بهترین خاطره من درمان محمد باز گشا فر (فرمانده لشگر عاشورا واز جانبازان جنگ تحمیلی)

بوده که در سال 2008 با همکاری بیمارستان خاتم الانبیا تونسته بودیم او را به سلامت کامل باز گردانیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

سلام دوباره...........+ یه خبر از تتلو...........

چند روزی بود که حوصله نوشتن رو نداشتم.

یعنی راستش هم وقتش نبود هم وقتی آدم کم بیاد وبلاگت دستو دل دیگه نمیره خب.

البته اینو بگم آدم میاد ولی نظر نمیذارن!!!!!!!!!!!


تا دلت بخواد یکی از سنپترزبورگ میاد وهر روز مطالب قبلی رو میخونه ولی نمیدونم چرا نظر نمیده!!


به هر حال هر جوری راحته.




+

تازگی یه خبر بیات شنیدم این تتلو رپر فارسی زبون میگن که توبه کرده حتی گفته من قول دادم که به بزرگترا(مسئولین ) احترام بزارم.

حتی میگن گفته دست مقام معظم رهبری رو هم میبوسه.

(تتلو هم مثله بقیه وقتی کم آورده رفته پای رهبر عزیزمون رو پیش کشیده)



پ.ن: این گلابی هارو تقدیم میکنم به همه که لذت ببرن.




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دیدی میشه بزرگی آرژانتین رو هم شکست!!!!

سلام


به همه ایرانیان به خصوص کسانیکه به فوتبال علاقه مندند تبریک میگم.

تا حالا اینقدر از دیدن فوتبال احساس رضایت نکرده بودم!

برای اولین بار شادی رو تو چشمای پدرم دیدم داشت موج میزد!!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

لطفا کلاه خود را قاضی کنید!


آیا میدانید شهادت بهترین مرگ وبزرگترین افتخار مومنان است؟


آیا میدانید یکی از گروه های شفاعت کننده در روز قیامت شهدا هستند؟


آیا میدانید آسایش و اقتدار امروز کشورما مرهون فداکاری واز خود گذشتگی شهیدان است؟


آیا تاکنون سعی کرده اید که با مطالعه زندگی شهدا آنان را بهتر بشناسید؟


آیا تاکنون به منزل شهیدی رفته اید و به دیدار پدر ومادر او جهت اعلان وفاداری رفته اید؟


آیا تا کنون به گونه ای عمل کرده اید که شرمنده خون شهدا نباشید؟


آیا تاکنون به گنجینه شهدای شهرتان رفته اید؟


آیا برای اعلان وفاداری به شهیدی به گلزار شهدا رفته اید؟


آیا برای پاسداری از خون شهیدان در صحنه های مختلف انقلاب حضوری فعال دارید؟


آیا از زندگی شهیدانی که صفا ومردانگی شان را میشناختید الهام گرفته اید؟


آیا تلاش کرده اید بدون هیچ چشم داشت فرهنگ شهادت را ترویج کنید؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دلایل با ارزش بودن زن....

دلایـل بـا ارزش بـودن زن :



به گفتـه یکی از بزرگـان زن اگر پرنـده آفریـده می شـد ؛



حتـما "طاووس" بـود . . .



اگـر حیـوان بـود حتـما " آهــو " بـود . . .



اگر حشـره بـود حتـما " پـروانـه " بـود . . .



او انسـان آفریـده شـد ؛



تا خواهـر باشـد و مـادر باشـد و عشــق . . .



زن چنـان بـزرگ است که خداونـد وعـده زنـان بهشـتی را



به مـردان مـؤمـن در بهشـت داده اسـت



زن با احسـاس تریـن موجـودات خــداسـت ،



تا حـدی که یـک گـل او را راضـی می کنـد



و یـک کلمـه او را به کشتـن می دهــد . . .



پـس ای مـرد مواظـب بـاش ؛



زن از دنـده تو ساختـه شـده پس تکبـر را کنـار بگـذار ،



زن از سمـت چـپ تو نزدیـک به قلبـت ساختـه شده ،



تا او را در قلبـت جا دهـی ، شگفـت انگیـز اسـت زن . . .



درکودکی درهـای بهشـت را به روی پـدرش می گشایـد



در جوانـی دیـن شوهـرش را کامـل می کنـد . . .



و هنـگامی که مـادر می شـود بهشـت زیـر پای اوسـت.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

این داستان بین خودمان باشد......!!!!

« ما و کدخدایی که نمی خواست "فرفره" بسازیم ! » 



ما "فرفره" نداشتیم . "بچه های کدخدا" داشتند اما همبازی ما نبودند که به ما بدهند .
"مسعود" و "مجید" نقشه اش را کشیدند و "مصطفی" بندوبساطش را جور کرد .
همین که "فرفره" دار شدیم ، لبخند رضایت روی لب "بابابزگ" نشست . گفت : « دیدید می شود ، می توانید ! »
از ترس "بچه های کدخدا" ، داخل خانه فرفره بازی می کردیم که مبادا ببینند و به پر قبایشان بربخورد . اما خبرها زودتر در "دهکده" ی ما می پیچید !
خبر که به گوش "کدخدا" رسید ، حسابی داغ کرد . گفت : « بی خود کرده اند ! بچه رعیّت را چه به فرفره بازی ؟! » .
"کدخدا" گیوه هایش را ورکشید و آمد پیش "عمو محمد" به آبروریزی !
"عمو محمد" که صدایمان کرد ، فهمیدیم که کار از کار گذشته ! او "فرفره" ها رو برداشت و گذاشت توی گنجه . درش را "قفل" کرد و کلیدش را داد دست |"بچه های کدخدا" که خیالشان راحت باشد از نبودن "فرفره" .
رفتیم پیش "بابابزرگ" با لب و لوچه ای آویزان . "بابابزرگ" گرفتگی حالمان را فهمید . "عمو محمد" را صدا زد . به "عمو محمد" گفت : « خودت کلید را دست "کدخدا" دادی و خودت هم پس می گیری ! » . اما "عمو محمد" مرد این حرفها نبود ! همه مان هم می دانستیم ..
"بابابزرگ" گفت : « بروید و قفل گنجه را بشکنید » . حالا دیگر "عمو محمود" روی کار آمده بود .
"عمو محمود" گفت : « کی برایتان فرفره خرید ؟ کدخدا ؟! » گفتیم : « نه عموجان ! خودتان که می دانید . خودمان ساختیم ! » گفت : « بروید دوباره بسازید و بهترش رابسازید » و خودش پاشد رفت درخانه ی "کدخدا" به داد و بیداد .
صدای بگومگوشان "ده" را برداشت . این وسط ما "قفل گنجه" را شکستیم و بهترش را هم ساختیم .
"بچه های کدخدا" هم فهمیدند . "کدخدا" این بار گر گرفت . داد زد : « یا فرفره یا حق آب ! » و به "میرآب" گفت که "آب" را ، روی زمین هایمان ببندند !
بعدا شنیدیم که همان روز ، "کدخدا" دم گوش "میرآب" گفته : « این اول کارشان است . فردا همین "فرفره" می شود ، "روروک" و پس فردا که کار از کار گذشت ، می شود خود "چرخ آب" ! دیگر از تو "میرآب" هم کاری برنمی آید . تا هنوز بیشتر "موتور پمپ" های ده مال ماست ، باید کاری کرد ! »
کارما سخت شد !
"عمو محمود" از هزار راه ندیده و نشنیده ، "آّب" می آورد به سرزمینمان تا کشتمان از بی آبی نسوزد .
در این بین ، "کدخدا و بچه هایش" بی کار ننشستند .
"مسعود" را گرفتند ، زدند . زورمان آمد . "مجید" به تلافی اش "روروک" ساخت . "کدخدا" این بار خشمناک تر گفت : « حق ندارند که حتی "گندم" و "تخم مرغ" هم ازمان بخرند ! » "محید" و "مصطفی" را هم گرفتند ، زدند . صدای "عمو محمود" هنوز هم بلند بود . اما گوشه و کنایه ها کم کم شروع شد ..
تا اینکه "عمو حسن" این بار جمع مان کرد و گفت : « این طور نمی شود . هم "فرفره" شما باید بچرخد و هم "زندگی ما" » . از "بابابزرگ" رخصت گرفت و قرار شد برود با خود "کدخدا" رودررو حرف بزند . وفتی که برگشت ، خوشحال بود . گفت : « قرار شده "روروک" را خراب کنیم اما "فرفره ها" هنوز دستمان باشد . آنها هم تخم مرغمان را بخرند و کمی هم آب به دستمان بدهند ! »
"بابابزرگ" گفت : « "کدخدا" سر حرفش نمی ماند . » "عمو حسن" گفت : « قول داده که بماند ! ما "فرزندان شمایم" ، حواسمان هست ! »
"بچه های کدخدا" آمدند و "روروک" را جلوی چشمان خیس ما خراب کردند .
"عموحسن" آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با "کدخدا" قرار و مرار بگذارد . دیگر دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن "فرفره" .. "مهدی" گفت : « وقت زانو بغل کردن نیست . باید "چرخ" چاه بسازیم . "کدخدا" از امروز ما می ترسد ، نه از دیروز و "فرفره" و "روروک" ساختن مان »
"بابابزرگ" دوباره لبخند زد .
"عمو حسن" هر روز با "کدخدا" کلنجار می رفت . یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی "کدخدا" می گفت . ما می شنیدیم و بهش « خدا قوّت » می گفتیم ..



نقل از ماهنامه ی فرهنگی ، اجتماعی آشنا ( پیام خانواده )

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

واقعا مقصر کیست؟؟

در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم، یکی زن سنتی و مقدس مأب، یکی چهره زن متجدد و اروپایی مأب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است، و یکی هم چهره فاطمه علیها سلام و زنان فاطمه وار که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره ای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه (ع) همان قدر دور و بیگانه است که چهره زن مدرن.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

رابطه گاو ها و نظریات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سوسیالیسم : دو گاو دارید ، یکی را نگه می دارید و دیگری را به همسایه خود می دهید .

کمونیسم : دو گاو دارید ، دولت هر دوی آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند .

فاشیسم : دو گاو دارید ، شیر را به دولت می دهید ، دولت آنرا به شما می فروشد .

کاپیتالیسم : دو گاو دارید ، هردوی آنها را می دوشید ، شیر ها را بر زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند .

نازیسم : دو گاو دارید ، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد .

آنارشیسم : دو گاو دارید ، گاو ها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند .

آپارتاید : دو گاو دارید ، شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نظر یه کاربر اینترنت درباره آزادی وتغییر اصول آن؟


وقتی ارزش ها عوض می شود
چیزی که باطل بوده است با ارزش به حساب می آید.
حتما صحبت رهبری را در جمع هیات دولت آقای خاتمی شنیده اید:
"همانهایی که در اول انقلاب وسط کلاس ها تیغه می کشیدند حالا اردوی مختلط برگزار می کنند."
لطفا روی خوب یا بد بودن اردوی مختلط نظر ندهید.
حرف اینست چگونه تغییر ارزش ها حادث می شود؟
چگونه آزادی معنای دیگری پیدا می کند؟
چگونه در اوایل انقلاب زندگی آنچنانی و ماشین آنچنانی ضد ارزش است و در زمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی تبدیل به ارزش می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

پاسدار تولدت مبارک.

روز تاسیس سپاه پاسداران رو به تمام ملت شریف ایران

و پاسداران عزیز تبریک میگم.





واین شعر رو تقدیمشون میکنم:

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

روح خدا.........

در زمان حضرت امام ( ره ) هزاران نامه از سراتاسر جهان به ویژه از داخل کشور به دفتر معظم له می رسید و ایشان هم در حد مقدور به بسیاری از آنان پاسخ می دادند .
یکی از این نامه ها ، نامه ی خواهری از اهالی کوهدشت لرستان است .
وی با پول خود ژاکتی بافته و آن را همراه با نامه ای تقدیم امام ( ره ) می کند و از حضرتش می خواهد که با خط خود ، جملاتی برایش ینویسد .

خانم مهین محمدی در تاریخ 1361/11/19 خطاب به پیر جماران اینگونه می نویسد :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

.......سال92

سوژه سال: کلید
افتضاح سال: سبد کالا
جنجال سال: تیراندازی هوایی رفیق یک مداح
فیلم سال: شیار ۱۴۳
سریال سال: برنج آوازه!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

« حتی در بازی شطرنج هم ، زدن "سرباز" افتخاری ندارد . » !!



... از زمانی که به بند اسارت درآمدی ، هربار با خواندن این جمله ، بغض گلویم را می فشرد ... تا انکه خبر آزادی ات را که نه ، خبر عروج مظلومانه ات را شنیدم . آن هم در فضایی که سینه هایمان از داغ مظلومیت های مادرمان زهرا (س) ، خود سنگینی می کرد . خبر ، خبر آزادی ات نبود ؛
خبر ، خبر آزادگی ات بود و رادمرد ات ..

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

چند نکته درباره ایرانیان مقیم امریکا

mail سلام امروز میخوام چنتا نکته درباره ایرانیان مقیم امریکا بگم خیلی جالبه.

1.طبقه گفته سازمان آمار امریکا در سال دو هزار 370هزار ایرانی در امریکا هستش. در 2010 این عدد به290 هزار کاهش یافته ولی حافظ منافع ایران در امریکا این رقم رو 900 هزار نفر معرفی کرده و شورای ایرانیان امریکا این تعدد رو یک میلیون نفر اعلام کرده ولی هیچ کدوم نمیتونه راس باشه.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

فاصله

شعر من خاکستری رنگ است

شعر تو اما زلال وصاف

آسمان شعر من ابری ست

آسمان شعر تو شفاف

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

کجای دنیا دختر به خواستگاری پسر می رود؟

خواستگاری دختر از پسر موضوعی است که همه ما هر از گاهی شنیده‌ایم یا در جایی مطلبی از آن خوانده‌ایم؛ موضوعی که حتی شنیدنش هم دهان‌ مان را باز نگه می‌دارد.

به گزارش ایسنا به نقل از مجله زندگی ایده‌آل، در اکثر جاهای دنیا عرف است که مردها با کمال احترام و تشریفات ویژه به خدمت خانواده دختر برسند و از او خواستگاری کنند اما ما گفتیم اکثر کشورها، نه همه جای دنیا؛ چرا که جاهایی دورتر از محل زندگی‌ مان هستند کشورهایی که در آنها هیچ پسری به خواستگاری دختر نمی‌رود بلکه آنان در خانه می‌مانند تا یک دختر برای همسری انتخابشان کند. در اینجا فرهنگ‌ برخی مناطق در جهان که در آنها خانم‌ها به خواستگاری آقایان می‌روند را بخوانید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مقایسه ی جملات اول دبستان در کشور های مختلف

ولین جمله در کلاس اول دبستان ژاپن (من پدر و مادرم را بسیار دوست دارم.)

اولین جمله در کلاس اول دبستان انگلیس (من می دوم.)

اولین جمله در کلاس اول دبستان آمریکا (من فوتبال بازی می کنم.)

اولین جمله در کلاس اول دبستان ایتالیا (من کار می کنم.)

اولین جمله در کلاس اول دبستان اسرائیل (من با دشمن می جنگم.)

اولین جمله در کلاس اول دبستان ایران (بابا آب داد.) (بابا نان داد.)

با دقت در این جملات چه چیزی در ذهن شما متبادر می شود ؟ آیا ما از ابتدا وابستگی را به کودکانمان القا نمی کنیم . و استقلال شخصیت و منیّت او را زیر سوال نمی بریم ؟


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مکان هایی که دیدار از آنها قدغن وممنوع است!!!!

غار نقاشی‌های ماقبل تاریخی Lascaux Caves


غارهای Lascaux مجموعه غارهایی در جنوب فرانسه هستند که به دلیل وجود آثار هک شده تاریخی مربوط به 17 هزار سال پیش معروف شده‌اند. به دلیل شیوع یک سری آلودگی‌های جدید و مخرب در این غارها ورود افراد به این مجموعه از سال 1963 ممنوع شده است.

جزیره Poveglia در نزدیکی ونیس


برای قرن‌ها این جزیره مکانی برای تبعید بیماران رو به مرگ بود. در سال 1348 پس از شیوع بیماری در ونیز و تبعید بیماران به این جزیره، اجساد و حتی بیمارانی که با جسد اشتباه گرفته شده بودند در مرکز این جزیره سوزانده شدند. این اتفاق یک بار دیگر در سال 1630 با شیوع بیماری جدیدی رخ داد. در سال‌های 1922 تا 1968 از این جزیره به عنوان مکانی برای بیماران روانی استفاده می‌شد. امروزه بازدید از این جزیره برای عموم ممنوع است.

محل اسناد محرمانه واتیکان


اسناد محرمانه واتیکان که در شهر واتیکان واقع است مرکزی برای نگهداری تعدادی از مهم‌ترین اسناد مربوط به تارخ مسیحیت است. محرمانه به معنای این نیست که شما نمی‌توانید به آنها دسترسی داشته باشید بلکه به این معناست که شما نمی‌توانید از آنها بازدید کنید و برای اینکه بتوانید نسخه کپی آنها را مشاهده کنید باید به صورت کتبی درخواست بدهید. تنها اسنادی که امکان رویت آنها توسط عموم ممکن نیست اسنادی با قدمت کمتر از 75 سال است که ممکن است اطلاعات محرمانه دولتی در آنها موجود باشد.

کلیسای Lady Mary در اتیوپی


کلیسایی واقع در اتیوپی که یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی مسیحیت است. به دلیل اهمیت این مکان تنها تعدادی کشیش خاص اجازه ورود به این مکان را دارند.


 

موزه امنیت ملی Jiangsu
 

این موزه چینی در خود انواع مدارک مربوط به سال‌های 1927 تا 1980 را حفظ کرده است. به منظور حفظ و نگهداری این اطلاعات از اتبعاع خارجی تنها افرادی اجازه بازدید از این مکان را دارند که اصلیت چینی داشته باشند.

 

جزیره Niihau در هاوایی


هفتمین جزیره بزرگ هاوایی به منظور حفظ حیاط وحش و فرهنگ اصیل خود اجازه ورود به هیچ فردی را نمی‌دهد، این جزیره که در حال حاضر یک ملک شخصی محسوب می‌شود. تعداد زیادی ساکن محلی نیز دارد.

منطقه Pine Gap
نام منطقه ای در مرکز استرالیا است که وظیفه کنترل و نظارت بر ماهواره‌های جاسوسی آمریکایی را دارد. این مرکز به این دلیل در استرالیای مرکزی ساخته شده تا از برد کشتی‌های جاسوسی در امان باشد.

 

مرکز تحیقاتی اتمی Negev


این مرکز که در بیابان Negev قرار دارد به عنوان یک پایگاه تحقیقاتی اتمی توسط اسراییل معرفی شده است. هرچند که پس از فرار یک مهندس این مرکز به انگلستان اطلاعات جدیدی در مورد این مکان منتشر کرد، در میان این اطلاعات وجود یک مرکز کاملا مخفی دیگر در زیر این مرکز از سیار موارد بیشتر جلب توجه کرد.


 

Ise Grand ، مقدس‌ترین معبد ژاپنی‌ها


این معبد شامل 2 معبد بزرگ و اصلی و 125 معبد کوچک‌تر است. این معبد یکی از مقدس‌ترین مکان‌ها برای ژاپنی‌ها است و ورود به آن برای به غیر از کشیش‌ها ممنوع است. اطلاعات و طرح‌های مربوط به ساخت این معبد مربوط به هزار سال پیش می‌شود.

 

مترو2 در روسیه


مترو 2 نام یک سیستم تونل مخفی در شهر مسکو است که در سال‌های حکومت استالین ساخته شد. این مترو احتمالا از متروی عادی شهر موسکو طولانی‌تر است و به منظور جابجایی سریع در میان مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نقاط استراتژیک ساخته شده است. با این که داستان‌ها و گفته‌های زیادی از افرادی که گفته‌اند در ساخت این تونل‌ها حضور داشته‌اند، در مورد آن وجود دارد اما هیچ‌گونه مدرک رسمی توسط روسیه در این باره منتشر نشده و تمامی اطلاعات مربوط به این پروژه تماما محرمانه است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++