Garden City

۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

گاهی یک چای بریز.....

‏‎گاهى یک چاى داغ بریز
داخل زیباترین فنجان خانه
یک دانه شیرینى هم بگذار کنارش
همراه یک آهنگ دلنشین و به خودت بگو ؛
بفرمایید
چایتان سرد نشود
به خودت ؛ باورت و زندگى ات
عشق بورز، سن و سالت مشکل عشق نیست. زمان نمیتواند بلور اصل را کدر کند .مگر آنکه تو پیوسته ؛ برق انداختن
آن را از یاد برده باشى
براى خودت دعا کن که آرام باشى
صبور باشى ؛مهم نیست که آخرین زلزله زندگى ات چند ریشتر بود
مهم این است که دوباره از نو بسازى
زندگى ات و باورت را

و عشق را . . .!!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

به دخترم

روزی به دخترم خواهم گفت:
اگر خواستی ازدواج کنی
با مردی ازدواج کن
که به جای ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ
ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند،
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و ... صحبت می کنند؛

تو را ﺑﻪ؛
دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ،
کوهنوردی،
ﺗﺌﺎﺗﺮ،
ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ،
ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪﻥ،
ﺷﻌﺮ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ،
کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ
ﺷﺐ ﮔﺮﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻫﻮا،
سفرهای ﺑﯽ ﻫﻮﺍ،
ﺑﺎ:
ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﻭ
ﻋﮑﺎﺳﯽ ﻭ
ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻭ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ...
ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ زند.
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ " با تو بودن " ایمان ﺩاشته باشد
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ
ﻭ ﻫﺮ ﭘﺸﻪ ﯼ ﻧَﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮت ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﯿﺮ ندهد.
ﻭ ﺑﻪ تو ﺍﺣﺴﺎﺱ
" ﺭﻓﯿﻖ " ﺑﻮﺩﻥ بدهد ﻭ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ " ﺯﻥ " ﺑﻮﺩﻥ !!! طوﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ
ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ تان ﺣﺴﻮﺩﯼ ﺷﺎﻥ ﺷود ... ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﯾﺪ زمان مناسبی رسیده،
که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند
که آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت
که تو را فقط زن می داند و زن!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++