Garden City

۴۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

کوچه کوچه....

کوچه کوچه بنازم ز عابری که نیامد


غزل غزل بنویسم ز شاعری که نیامد


شکسته بغض غرورم در انتظار عجیبی


دعا کنید بیاید مسافری که نیامد.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ای پیر

ای پیر مرا به خانقاهی برسان

یاران همه رفتند براهی برسان

طاقت شدم از دست وپناهی نرسید

فریاد رسا پناهگاهی برسان

 

حضرت امام خمینی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

غم مخور.........



غم مخور، ایام هجران رو به پایان می‏رود

این خماری از سر ما می‌گساران می‏رود


پرده را از روی ماه خویش بالا می‏زند

غمزه را سر می‏دهد، غم از دل و جان می‏رود


بلبل اندر شاخسار گل هویدا می‏شود

زاغ با صد شرمساری از گلستان می‏رود


محفل از نور رخ او، نورافشان می‏شود

هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می‏رود


ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند

پرده از رخسار آن سرو خرامان می‏رود


وعده‏ دیدار نزدیک است ‏یاران مژده باد

روز وصلش می‏رسد، ایام هجران می‏رود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

پاسدار تولدت مبارک.

روز تاسیس سپاه پاسداران رو به تمام ملت شریف ایران

و پاسداران عزیز تبریک میگم.





واین شعر رو تقدیمشون میکنم:

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

جسد

اثری از محمد الفیتوری متولد سودان

 

کیست؟

صاحب جسد فروافتاده

برکنار خیبان؟

آیا کیست؟

که چهار پایان و چشمها وکفشها

بر آن گذرانند

چه کسی می شناسدش؟

من حدس می زنم بشناسمش اما،

او خائن نیست

خائن زنده است!

وآتش

همچنان شعله ور است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

هرگز

تورا هیچ سودای من هست؟هرگز

به گوش تو آوای من هست؟هرگز

ندارم به سر جز تو رویای دیگر

تو را نیز رویای من هست؟هرگز

مرا چشمهای فریبات دریاست

سراب تو دریای من هست؟هرگز

خیال من این است تا باتو باشم

خیال تو زیبای من هست؟ هرگز!

نچیدم به سودایت امروز آتش

بگ عشق فردای من  هست؟هرگز

دلم سوخت با آتش دوری تو

دل تو شکیبای من هست،هرگز



 

بهروز قزلباش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

my love

عشق من !بی قرارم تواما...

من ترا دوس دارم ،تو اما...

هیچ کس این طرف ها ندارد

هیچ کاری به کارم تو اما..


برگ زردم ،بله می پزیرم                                    

پوچ وبی اعتبارم ، تو اما...

بی وفا! سنگ را بین که هردم

می کند گل نثارم ،تو اما...

من نه سنگم، نه آیینه، حتی

با شکستن چه کارم،تو اما...

شعر خوبی نشد،چاره ای نیست

در غزل تازه کارم ،تو اما...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

فاطمه...............





الا ای چـــاه یـــارم را گرفـــــتند.

گلم ، باغم ، بهارم را گرفتــــــند.

مــــیان کوچه ها با ضرب سیلی

همـــــه دار و ندارم را گرفـــــتند.





شهادت فاطمه زهرا(س) برهمه دلباختگانش تسلیت باد.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

فاصله

شعر من خاکستری رنگ است

شعر تو اما زلال وصاف

آسمان شعر من ابری ست

آسمان شعر تو شفاف

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نوروز مبارک......

ســــلام

 

سال نو رو به همه تبریک میگم.

یه شعر ترکی-آذری براتون گذاشتم امیدوارم بخونین لذت ببرین.


 

 

آخشامیدی گئجه قوشی اوخوردی

آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردی

هر کس شالین بیر باجادان سوخوردی

شال ایسته دیم من ده اودیم آغلادیم

بیر شال آلیب تز بلیمه باغلادیم

غلام گیله قاشدیم شالی سالادیم

فاطما خالا منه جوراب باغلادی

خان ننه می یادا سالیب آغلادی

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

امان!!!!

امان از دست بعضی ها ، با دلاشون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مدح امام زمان

در مدح امام زمان ((عج))


اینم خودم گفتم. برا امامم امیدوارم خوشش بیاد...

 

 

روزگاری مردمان در وجود خودشان عشق بود
روزگاری عاشقان در دلشان جوانمردی بود

این روزها همه صورتشان عاشق ولی دلشان ناجوان مرد
این روزها ابرهای خسته می گریند
گریه ای از جنس تاریکی

عاشقی کشک است این روزها
دل ها جوان مرد نیست این روزها

هر کسی ساز خود را میزند
هر کسی ماهی خود را از آب در می آورد

عشق ها بی کسی می آورند
جوان مردی زندگی را تباه میکند
جوان مردان وعاشقان هر دو غمگینند

چه میشود که تو بیایی ای عزیز دل ها..........

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

تو عاشق نبودی

زمستون تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه
بهار زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشن انتظاری
گلدون خالی ندیدی نشسته زیر بارون
گلهای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی ببینی تلخ روزای جدایی
چه سخته چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون



 
از وبلاگ منصوره صامتی



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

رنگ خیال

در نقش خالی قالی

 انگشتهای کیست که میچرخد

انگشتهای کیست که ناگاه

با تیغ بی دریغ که میآید

همرنگ باغ میشود وگل،

باغی که می چکد

بر تارو پود خالی

تا گل

گل بوته های سرخ و سفید

بابرگ های سبز گره در گره

نقش خیال وخاطره گیرد

نقش عبور از قفس دار

تا حجره های بومی بازار

تا باغ های راحت آییینه

در موزه های نقره ای غرب

انگشت های کیست

انگشت های کدوکی کیست

که میچرخد

در کومه های خاطره

در خیمه های فقر

تا تار و پود خالی قالی

رنگ خیال وخاطره گیرد

رنگ خیال وخاطره وفقر


 

ضیاءالدین ترابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

پاداش!

چنین گویند کاندر حلق گرگی

فرورفت استخوانی، همچونشتر!

زلک لک چاره خود جست،در ضمن

نمود از بهر او اجری مقرر

به منقار ، استخوان از گلویش

برون آورد آن مرغ هنرور

چه زان پس ،خواست حق زحمت خویش

جوابش داد، گرگ حیله گستر:

"سرت را از دهان بنده سالم

برون آورده ، خواهی مزد دیگر؟!!"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

و باران همچنان .................

باران همچنان می بارد و

من در کنار پنجره ای که به سوی جاده انتظار گشوده شده است،

تنها نشسته ام ودر امتداد افق رد پای تو را میگیرم...

جهان بدون حضور کسی که خورشید در چشمانش ، ماوا گزیده  است، چه تاریک است!

مولای من ، هر جمعه سراغت را از تمام کوچه های شهر ، از تمام یاس ها ،از... می گیرم ،

اما خبری از از تو نیست ودوباره سر فصل انتظار دیگری را آغاز می کنم.

براستی جمعه های دلتنگی ام را چگونه پر کنم؟!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خدایا!

خدایا! هرکس به یادم هست به یادش باش

اگرکنارم نیست کنارش باش

اگر تنهاست پناهش باش

واگر غم داشت غمخوارش باش

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه لالایی آذری هم بد نیست آدم بدونه .....................

لای لای دیدیم  یاتاسان

قیزیل گوله باتاسان

 

 

قیزیل گولون ایچینده

شیرین یوخی تاپاسان

 

 

لای لای دیدیم گونده من

کوله ده من گونده من

 

 

ایلده قوربان بیر اولسا

سنه قوربان گونده من

 

 

لای لای بشییم لای لای

اوویم اشییم لای لای

 

 

سن یات من اویاق قالیم

چکیم چشییون لای لای

 

(آگه بخواین براتون ترجمه میکنم)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خودم گفتم..........

سلام

یه شعری خودم گفتم ؛ نمیدونم خوب باشه یا بد ولی حالا اینجا نوشتم ببینم چی میشه دیگه!!

 

در روزگار غفلت جنگی شده حکایت
بر ما سایه فکنده این جنگ بی ابهت

دل ها کرده عاشف جان ها شده شقایق
این جنگ بی مروت عصیان کرده عاشق

در عقل ما نگنجد خون چکیده از دل
در قلب ما نیفتد آه کشیده از دل

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بی تو..................

بی تو مثله قصه ها من همسفر تا مرز رویا

این منم تنهای تنها خسته از تکرار شبها

طرح باطل انتظارم چشم من فانوس راه

جاده اما امتدادش مثله بخت من سیاه

و......

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

شعر صبحگاهی

سلام

چنتا بیت تازه اما کلاسیک یادگاری از معلم ادبیات سال سومم رو امروز پیدا کردم ؛ گفتم اینجا باشه بهتره خب!!!
راستشو بخواین اینارو معلممون وقتی وارد کلاس میشد میخوند وبهشون میگفت "شعر صبحگاهی" .
دبیرمون اسم شاعرشو میگفت ولی حیف من یادم نیس.



اولیش:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

دومیش:
آز آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
زمانه ساغر شادی به یاد می گساران زد

سومیش:
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطلی گران توان زد.

چهارمیش:
زدست دیده ودل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

زمستان از نگاه سهراب

پشت کاجستان 

برف،برف

یک دسته کلاغ

قطره ها در جریان

برف بردوش سکوت

وزمان روی ستون فقرات گل یاس......

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا تا.........

بیا تا کنار

       شقایق های وحشی

                        به امید فردایی بهتـــــــــر

از کنار رودخانه ای آرام

                 زیر چتر رنگین کمون هفت رنگ

وبا نوازش گوشهایمان با صدای

                      چکاوک های هلهله گوی

قدم در راهی بگذاریم که

در انتهایش نوشته شده

امید....................

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گلکده حُسن...

دیشب علم یاد تو افراخته بودم

تا صبح به رویای تو دل باخته بودم

هر چند دلم در تب دیدار تو میسوخت

با عکس،خیالی ز رخت ساخته بودم

بر گلکده حسن تو ای طلعت لبریز!

در آینه اشک،نظر باخته بودم

از هرچه پری بود پری خانه دل را

در راه تماشای تو پرداخته بودم

هم دوش صبا در طلب آن گل رخسار

گیسوی هوس پشت سر انداخته بودم

تا سر زنم اشباح شیاطینن درون را

شمشیر خطاسوز دعا  آخته بودم

تا دامن آن خسله بیگانه بگیرم

از خویشتن خویش برون تاخته بودم

ای آه سحر! در تو چه الطاف نهان بود؟

زین پیشترت آه که نشناخته بودم

فرید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا ای غروب ...

بیا ای غروب عصرهای پاییزی!

بیا چتر غم انگیزت را بگستران بر پلکهای غزیبانه ام!

بیا ای غزل های خفته در آهنگ فردا 

بیایید ودل بسپاریدبه رنگین کمان نجوای من

بیایید ای چشمهای منتظر در آن سوی شعله های آشنا 

بیایید واز بر کنید ترانه دلتنگی آغازم را!

بیایید ای قلبهای ذوب شده در آتشفشان غم.

بیایید ای زیبایی ارواح خاکستر شده آمالم

بیایید ومرا در کوله بار خاموشی خود پنهان کنید!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++