Garden City

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

الهی!

الهی!وجودم پرستوی باران خورده ای است که ترا میجوید .مرا با غم آشنا کن

واز غم های دیگر آزاد ورها ساز!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گاهی برای............

گاهی برای آرزو های به بار ننشته اشک میریزیم وبه در گاه خدا شکایت میکنیم که چرا؟

تو که رحیمی ورحمانی ؟

اما از محبت الهی آگاهی نداریم که برای هر کارش حکمتی دارد!

مگر نه اینکه تنها خدا عالم است وتنها اوست که صلاح ما را می داند؟.....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا تا.........

بیا تا کنار

       شقایق های وحشی

                        به امید فردایی بهتـــــــــر

از کنار رودخانه ای آرام

                 زیر چتر رنگین کمون هفت رنگ

وبا نوازش گوشهایمان با صدای

                      چکاوک های هلهله گوی

قدم در راهی بگذاریم که

در انتهایش نوشته شده

امید....................

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ای کاش میشد.....

ای کاش میشد  به جایی رفت که اثری از گناه وتیرگی نیست؛

جایی که نو هست.

ای ;hش میشد با لاتر از آسمان هفتم رفت وبرای همیشه آبی شد!

 

سمیه ریحان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گلکده حُسن...

دیشب علم یاد تو افراخته بودم

تا صبح به رویای تو دل باخته بودم

هر چند دلم در تب دیدار تو میسوخت

با عکس،خیالی ز رخت ساخته بودم

بر گلکده حسن تو ای طلعت لبریز!

در آینه اشک،نظر باخته بودم

از هرچه پری بود پری خانه دل را

در راه تماشای تو پرداخته بودم

هم دوش صبا در طلب آن گل رخسار

گیسوی هوس پشت سر انداخته بودم

تا سر زنم اشباح شیاطینن درون را

شمشیر خطاسوز دعا  آخته بودم

تا دامن آن خسله بیگانه بگیرم

از خویشتن خویش برون تاخته بودم

ای آه سحر! در تو چه الطاف نهان بود؟

زین پیشترت آه که نشناخته بودم

فرید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

امامـــــــــــــــم..............

مهدی جان براستی تو کیستی ؟

براستی تو کدامین ستاره ای که می درخشد نور می دهد اما اثری از او نیست؟

 شاید دیده ما بینا نیست و شاید ما تو را درک نمی کنیم و شاید ما تو را نمی فهمیم و ما هستیم که در غیبت کبری مانده ایم کاش تو بودی و ما تو را با چشم خود می دیدیم و افسوس کاش تو بودی و میدیدی که چه کودکانی در انتظار ... غذا هستند مانند جدت علی که در کوچه پس کوچه های کوفه در انتظار ش بودند البته می بینی و در می یابی.

کاش می دیدم تو را درد ها بسیار است ودرمان ها اندک نه طبیبی که درمان کند و نه پرستاری که بر بالین بنشیند کاش ابا صالح بدانی و می دانی که در انتظار تو هستیم ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

اجابت دعا......

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
 در اندرون همه ما خزانه‌ای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که می‌تواند آنچه را که در آرزوی آنیم، برایمان فراهم کند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

شیعه بودن...... یعنی همین.........

خاطره ای از زبان سردار قاسم سلیمانی:

سردار قاسم سلیمانی می گوید یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان رو که ... سالها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می کرد و هم از تعداد زیادی از بچه های ما شهید گرفته بود رو با روشهای پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه ی خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم... خیلی خوشحال بودیم...
او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود...
در جلسه ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم این مسئله رو مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ما وقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم...
رهبری بلافاصله فرمودند: همین الآن زنگ بزن آزادش کنند!!!
من بدون چون و چرا زنگ زدم و بلافاصله با تعجب بسیار زیاد پرسیدم که آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی شم که چرا باید این کار رو می کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟
رهبری گفتند: مگر نمی گویی دعوتش کردیم؟
بعد از این جمله من خشکم زد و البته ایشان فرمودند: حتما دستگیرش کنید و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم...
مرام شیعه این است... از کسی دعوت می کنی و مهمان توست...حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار دهی...

...شنیدن این داستان شب عاشورا برام از صد تا روضه برام سنگین تر بود...
لعنت بر کوفیان بی شرف که به مهمان خود که هیچ جرمی مرتکب نشده بود و هیچ توقعی از آنها نداشت نه تنها احترام نگذاشتند که او و فرزندانش را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند و آزار دادند.

{این مطلب رو یکی از دوستان فرستادند}

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا ای غروب ...

بیا ای غروب عصرهای پاییزی!

بیا چتر غم انگیزت را بگستران بر پلکهای غزیبانه ام!

بیا ای غزل های خفته در آهنگ فردا 

بیایید ودل بسپاریدبه رنگین کمان نجوای من

بیایید ای چشمهای منتظر در آن سوی شعله های آشنا 

بیایید واز بر کنید ترانه دلتنگی آغازم را!

بیایید ای قلبهای ذوب شده در آتشفشان غم.

بیایید ای زیبایی ارواح خاکستر شده آمالم

بیایید ومرا در کوله بار خاموشی خود پنهان کنید!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ماموریت ما

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خداوند وما

خداوند از انسان چه می خواهد؟!...

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

زائر

من زائر تو هستم، یار ندیده من

نذر ضریح چشمت، الماس دیده من

طی شد تمام عمرم در جستوجوی کویت

اینک گواه صادق ،قد خمیده من

لختی شتاب ای مه در شام انتظارم

تا از افق بر آید صبح سپیده من

آغوش لطف بگشا ای آیه نوازش

تا با تو خو بگیرد قلب رمیده من

تقدیم به مهدی امام عزیزم..

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
باغ شهر ++

عکس یزید هزاره سوم

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
باغ شهر ++

عشق.....

عشق ،

نیلوفر آبی آسمان صداقت را به سخره می گیرد.

وقتی که شقایق ها در مستانه عشق قهقهه می زنند 

ونگاه ملتمس دستهای فرسوده از نگاهی به فردا را

در تنگنای نفس های آدمیان به تماشا می نشینند.

ومن درتنهایی عشق محبت را یافتم

و در نگاه مستانه آن دوست داشتن را فهمیدم.

و من از فردای غربت واز تنهایی می هراسم واین هراس چه سخت است برای دل تنهای من.......

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++