Garden City

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

خدایاو...

خدایا:


    به هر آنکه دوست میداری

     بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است

      و به هرآنکه دوست تر میداری بچشان

       که دوست داشتن از عشق هم برتر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

با نگاهت...

 بانگاهت باز بر من بتاب 

                   آفتاب روشن دنیای من

خنده ای کن بر نگاهم گل بکار

                    در بهار روشن فردای من

دوست دارم با تو باشم روزو شب

                    ای تو که امروز وتو ای فردای من

تا می آیی چشم هایت مرا با خود می برد به شهر مهتاب

                    شهری از جنس بلور واز جنس نور

شهری از جنس نسیم واز جنس آفتاب

دست خود را میسپارم به دست تو

پابه پای تو میروم در کوچه ها

مثله یک گنجشک شادی میکنم

چون کبوتر میپرم شادور ها

بی تو این خانه مساوی با سکوت

بی تو در ها بسته چون دیوار ها

پنجره یک قاب خالی بی بهار

قاب خالی از صدای سارها

با تو اما پنجره گل می دهد

قاب عکسی از بهاران می شود

بوی شادی خانه را پر میکند

بر لب ما خنده مهمان میکند

گونه هایت باغی از گلبوته است

خنده ای کن تا که گلها بشکفد

غنچه های مهربانی باز هم در باغچه خانه ما میشکفد

دست هایت شاخسارانی سبز

میتکانی سایه اش را بر سرم

تا نسیم مهربانی می وزد

در هوای شانه هایت میپرم

خستگی های تو کی کم میشود

کار خود را می شود کمتر کنی

می رسد آن لحظه خوبی که تو

در کنارم خستگی را در کنی.

دل نوشته ای برای پدرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++