Garden City

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

هشت تا از کوتاه ترین جک های ایران

تدبیر و امید

گذر از رکود

هیچکس تنها نیست 

بانکداری اسلامی

دانشگاه ازاد اسلامی

سایپا مطمئن

اینترنت پرسرعت ایران

پرواز خوشی را برای شما آرزومندیم!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مطلبی از فریدون نصرتی مشاور مدیریت افکار عمومی در فیسبوک

مطلبی از صفحه فریدون نصرتی، مشاور مدیریت افکار عمومی در فیسبوک

.

.

.

مردم ما اگر به جای کپی پیست کردن پیام های بیهوده در مورد افزایش نرخ بنزین, کمی برای بهبود معیشت خودشون کتاب میخوندند, کلاس میرفتند, فکر میکردند و نگاهشون رو به زندگی تغییر میدادند, خیلی سریع تر نتیجه میگرفتند.

تمام کار ما مردم شده شایعه پراکنی و کپی پیست کردن مطالبی که یک دینار هم نمی ارزد.

عده ای هم در خفا نشسته اند و هوش و ذکاوت ایرانیان را اندازه گیری میکنند.

شعر نو مینویسند و زیرش نام مولانا را میگذارند میگویند یک انرژی مثبت از مولانا تقدیم به شما و میفرستند توی گروه ها و به سرعت انتقال بی اندیشه مردم می خندند.

جمله ای از جلال آل احمد را بر میدارند نام صادق هدایت زیرش میگذارند.

یا از مجلات و صفحات زرد, جملات زرد بر میدارند نام کوروش را بر آن میگذارند و در میان مردم شیوع میدهند.

شبکه های اجتماعی تبدیل به شبکه های پرورش احمق شده است.

خودمان از خودمان در حال ساختن احمق هایی هستیم که تفاوت شایعه و واقعیت را نمیدانیم.

فقط ژست و فیگور میگیریم که جملات آنچنانی با امضاء نام بزرگان کپی پیست کنیم. حتی به خودمان زحمت نمیدهیم یک خط از آن جمله را در گوگل سرچ کنیم و ببینیم صاحب این جمله بی صاحب کیست.

اجازه میدهیم عده ای پشت مونیتور بنشینند و به ریش ما بخندند.

امروز در گروهی که کار تخصصی میکند مطلبی میبینم که نوشته روز جمعه پمپ بنزین نرویم و پمپ ها را خلوت کنیم تا خبرگزاری های خارجی متوجه خلوتی پمپ ها بشوند و این اعتراض رسانه ای و جهانی شود. ملت هم کف و دست و هورا میکشند که آفرین.

جلل الخالق!

آخر یکی نیست به این بزرگوار بگوید مگر همه ملت ایران قرار دارند روزهای جمعه بروند پمپ بنزین چا%Duر بزنند که این جمعه با حرف تو نروند!

یعنی شب جمعه نمیتوانند بروند؟ یعنی این جمعه قرار است همه باک ها ناگهان خالی شود و نیازمند پمپ بنزین شوند و با فرمایش شما باید جلوی خودشان را بگیرند؟

گاهی انسان ناامید میشود از وضعیت موجودی که در جامعه میبیند.

شبکه های اجتماعی تنها ویژگی ای که داشت, افکار نازیبا و روان ناموزون ما ایرانیان را از پس چهره ها و لباس ها و ماشین ها و گوشی های آن چنانی, عریان کرد تا جامعه شناسان و روانشناسان بدون نقاب بتوانند این جامعه را مطالعه کنند.

وضعیت ما ایرانیان از نظر تفکر آنچنان بر آشفته و بی سامان است که اگر کسی بخواهد ما را مدیریت کند, کافیست چند روز در شبکه های اجتماعی ما بچرخد تا محرک ها, مشوق ها و ساختار نگاه ما به زندگی را بفهمد و سپس برایمان برنامه هایی که در راستای اهداف خودش است را بچیند.

نمیدانم کی میخواهیم کمی از ژست های نازیبای همه چیز دانی خارج شویم و کمی کتاب بخوانیم, مطالعه کنیم, کلاس برویم و در فضاهایی که به تکامل افکار و نگرش ما کمک میکند حضور پیدا کنیم.

حتی اگر زمان زیادی را در اینترنت و فضای مجازی هستیم این فضا را به جایگاهی برای رشد و آگاهی مان تبدیل کنیم.

دوستان من, عزیزانم, مغزهای ما هم مانند شکم هایمان نیازمند غذا و خوراک هستند.

مغز های ما هم مانند بدنمان نیازمند پوششی از آگاهی و دانش فاخر است.

اگر میخواهید ثروتمند شوید, اگر میخواهید زندگی آرام داشته باشید, اگر میخواهید برای خودتان اهداف و رویاهایی ترسیم کنید و به آنها برسید, اگر میخواهید زندگی تان از آنچه هست بهتر شود, هیچ راهی ندارید جز اینکه کتاب بخوانید, کلاس بروید و در معرض رویدادهایی قرار بگیرید که نگاه و تفکر شما را تغییر دهد.

جای افسوس و شرمساری دارد که بگویم چندی پیش در یکی از بزرگترین شرکتهای زیر مجموعه یکی از وزارت خانه های کشور سخنرانی داشتم و از مجموع چند صد نفری که در سالن بعنوان مدیران این مملکت حضور داشتند, فقط یک نفر در نظر سنجی ها نوشته بود در دو سال گذشته کتاب خوانده است.

البته آن کتاب هم کتاب چه کسی پنیر مرا دزدید بود که پنجاه صفحه هم نمیشود!

تبدیل شده ایم به مردم پر ادعایی که هیچ تلاشی برای شکوفایی و رشد خود نمیکنیم اما برای همه چیز ابراز عقیده میکنیم و از همه عالم و دنیا طلب کار هستیم که چرا وضعیت مملکت ما چنین است.

دوست من, عزیز من, جان من, مملکت یعنی برآیند من و تو. یعنی بروز و ظهور خرد و آگاهی من و تو. وقتی من و تو حاضر هستیم به لباس و پوشاک و آرایش و ظاهر خود با تمام توان برسیم و بالاترین هزینه ها را بکنیم ولی برای خریدن یک کتاب ده هزار تومانی, یا یک سی دی آموزشی یا حضور در یک کلاس یا رفتن به مشاوره, میخواهیم جان به جان آفرین تسلیم کنیم, چه توقعی داری که سرزمین اجدادی من و تو آباد شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خدایا تنهام .......

خدایا تنهام

خدایا عاشقم ولی تنهام

خدایا عشقم تویی ولی تنهام

تو کنارمی ولی بازم تنهام

اولین سحر ماهت رو پشت سر گذاشتم ولی تنهام

خدایا اولین ظهر ماهت رو گذروندم ولی تنهان...


خدایا تو این ماهت تنهایی منو ازم بگیرر لطفا.



رمضان مبارک.









۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

هفت چیز خوب که مولانا گفته ولی امروز بیشتر کاربرد داره!


""هفت پند مولانا""

شب باش : در پوشیدن خطای دیگران

زمین باش : در فروتنی

خورشیدباش : در مهر و دوستی

کوه باش : در هنگام خشم و غضب

رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران

دریاباش : در کنار آمدن با دیگران

خودت باش : همانگونه که می نمایی..

: ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:

ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ…ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ…..


همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!..

چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی شکست با کوزه است…..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نمیدانم دستانتان را از پشت بسته بودند.........


نمی‌دانم دستانتان را از پشت بسته بودند یا از روبه‌رو ولی حتما خیلی وقت گذاشتند که یکی یکی دستانتان را به هم ببندند و دورش طناب بکشند. نمی‌دانم آنها چند نفر بودند که شما ١٧٥ نفر را به دام انداختند. نمی‌دانم چه گودال عظیمی حفر کردند تا ١٧٥ سرباز را داخلش بیندازند. نمی‌دانم نشسته بودید یا ایستاده، نمی‌دانم یکی یکی داخل گودال پرتتان کردند یا گروهی.

اصلا چه می‌دانم که در آن روز، شاید هم شب چه آمد بر سر شما. نمی‌دانم در آن روزهای زمستانی سال ۶۵ با چه نقشه‌ای غافلگیرتان کردند. نمی‌دانم آن فرمانده سنگدل، چطور دلش آمد به چشم‌های معصوم شما نگاه کند و چنین برنامه‌ای برای کشتن‌تان بریزد.

نمی‌دانم لحظه‌های آخر که نمی‌توانستید دست‌های هم را بگیرید و خداحافظی کنید، چه حرف‌هایی بین‌تان رد و بدل شد. چه قرارهایی با هم گذاشتید. اصلا چه شوخی‌هایی با هم کردید ولی کاش دستانتان باز بود تا قبل از آن مرگ گروهی، سیر یکدیگر را در آغوش می‌کشیدید.

نمی‌دانم وقتی داخل گودال روی هم افتاده و منتظر بودید تا سیل خاک رویتان آوار شود، زیر لب چه ذکری می‌گفتید. حتما به تأسی از اربابتان در گودال قتلگاه «لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین» روی لب‌هایتان بود. یا شاید هم ساده‌تر، احتمالا یکی از شما ۱۷۵ نفر فریاد زده: «برادرها! وعده ما کربلا» و بعد همه با هم ‌فریاد زده‌اید: یا حسین... حتم دارم دل آن سرباز بعثی که پشت لودر نشسته بود تا خاک رویتان بریزد، با شنیدن این یاحسین‌ها‌ لرزید اما به روی خودش نیاورد.

حتم دارم وقتی چشم آن سرباز عراقی به چشم آن نوجوان افتاد که گوشه گودال سرش را به‌سوی آسمان گرفته بود و یا زهرا می‌گفت، دلش لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتم دارم وقتی آن گودال بزرگ پرشد و صدای فریادهایتان خاموش شد، دل آن فرمانده لعنتی لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتی سیگارهای مکرر هم نتوانست تصویر چهره‌های معصوم شما در آن لحظه‌های پایانی را از خاطره‌اش محو کند.

حتم دارم اگر‌ آن فرمانده زنده باشد، هنوز هم چهره‌های شما را خوب به‌خاطر دارد، با جزئیات. حتم دارم هنوز هم از شما می‌ترسد؛ حتی با همان دست‌های بسته. حتم دارم هنوز صلابت نگاه شما کابوس روز و شبش باشد. ... #سلام_بر۱۷۵غواص_شهید

 #سلام_بر١٧٥غواص_شهید

#175 #شهید #175_شهید_غواص #دست_بسته #غواص #شهدا #

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دور ریختن لباس و باور غلط بعضیا....

اکثر انسانها حتی جسارت بخشیدن و دور ریختن لباس هایی که

مدت هاست بدون استفاده در کمدهاشان آویخته شده را ندارند...!!

بعد از آنها توقع داریم باورهای غلطی را که قرن هاست در ذهنشان زنجیر شده

را براحتی کنار بگذارند و دور بریزند...!!

جهل نرمترین بالشی ست

که انسان میتواند سر خود را بگذارد و بخوابد...!!

- احمد کسروی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

جمله سر در دانشگاه...

جمله سر در دانشگاه آکسفورد:

آینده مکانی نیست که به آنجا میرویم جائیست که به وجود می آوریم راه هایی که به آینده ختم میشود یافتنی نیست بلکه ساختنی است...

جمله سر در دانشگاه صنعتی شریف:

خواهرم حجابت را و برادرم نگاهت را حفظ کن....😐

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نابترین ها

جملاتی ناب از موفقترین انسانها.....


بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید

این اشتباه شما نیست

اما اگر فقیر بمیرید

این اشتباه شما است



سوآمی ویوکاناندن:

در یک روز اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید

می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید


ویلیام شکسپیر:

سه جمله برای کسب موفقیت

بیشتر از دیگران بدانید

بیشتر از دیگران کار کنید

کمتر انتظار داشته باشید



آلن استرایک:

در این دنیا خود را با کسی مقایسه نکنید

در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید



تونی بلر:

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست

برنده شدن به معنی

انجام کاری بهتر از دفعات قبل است



توماس ادیسون:

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام

من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود



لئو تولستوی:

هر کس به فکر تغییر جهان است

اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست



آبراهام لینکلن:

همه را باور کردن خطرناک است

اما هیچکس را باور نکردن خیلی خطرناکتر است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دلم تنگه واسه....



دلم تنگه واسه حالی که تو قلبم هیچ حسی جز آرامش نباشه

یچیزایی علاقم شه که به دنیای من رنگ خوشبختی بپاشه

خدا کاری کن کمتر شه دردام

فقط از تو یه آرامش میخوام

تو روزایی که گیج سختی ها

نمیفهمم چی میخوام از دنیا

خدا کاری کن کمتر شه دردام

فقط از تو یه آرامش میخوام

تو روزایی که گیج سختی ها

نمیفهمم چی میخوام از دنیا

 

پُر از شوقم واسه بردن

نمیخوام به این رنجای بی وقفه ببازم

فقط میخوام که فردا رو

شکل رویاهای خوب این روزام بسازم

خدا کاری کن کمتر شه دردام

فقط از تو یه آرامش میخوام

تو روزایی که گیج سختی ها

نمیفهمم چی میخوام از دنیا

خدا کاری کن کمتر شه دردام

فقط از تو یه آرامش میخوام

تو روزایی که گیج سختی ها

نمیفهمم چی میخوام از دنیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

حامی همسر خود باشید!!!

"برای پیشبرد یک رابطه دو راه وجود دارد : یا باید عضو یک تیم  باشید ؛ یا در مقابل هم بایستید !" 


آقای "هنری" طبق برنامه می بایست راس ساعت شش بعداظهر در خانه باشد و تا این لحظه دو ساعت دیر کرده است . 

خانم "مری" از نگرانی به خود می پیچد : "چه بلایی به سر همسر مهربانم آمده است؟" 

پانزده دقیقه ی بعد "هنری" از راه می رسد . "مری" که او را سالم و سرپا می بیند ، داد و فریاد راه می اندازد و انگار می گوید : "تو که قرار بود این قدر دیر بیایی ، چرا حداقل یک تصادف نکردی !" 

آقای "هنری" داد و فریاد راه می اندازد و خانم "مری" از شدت ترس ، کانال تلویزیون را عوض می کند و رفتار قهرآمیز پیش می گیرد و سکوت حاکم می شود . "مری" یادداشتی پیدا می کند که به بالشش سنجاق شده : "فردا صبح زود باید در اداره باشم . ساعت هفت بیدارم کن." 

"هنری" فردا ساعت نه و نیم بیدار می شود و یادداشتی روی بالشش پیدا می کند : "ساعت هفت است . بلند شو !" 


بسیاری از زوج ها وقت گرانبهای خود را صرف این می کنند تا همسران خود را مقصر جلوه دهند ؛ اما من ، همکاری و هم تیم بودن را توصیه می کنم . 

من مفتخر به داشتن هنسری هستم که تمام زندگی خود را وقف کمک و تشویق من کرده است . من برای نوشتن تک تک صفحه های کتابهایم و برای انجام تمام کارهایم ، نظر همسرم "جولی" را جویا می شوم . اگر حمایت او نبود ، من امروز به هیجکدام از موفقیت هایم دست نمی یافتم . جالب است که به خاطر این نردیکی "روز افزون" ، غالبا در سفرها از من می پرسند : "برای ماه عسل به اینجا آمده اید ؟!" .. و این برای ما مشوق بسیار خوبی است .


اگر تصمیم به زندگی مشترک گرفته اید ، حامی هم باشید و اگر نمی توانید از یکدیگر حمایت کنید ، وقت آن رسیده که از خود بپرسید : "چرا به این رابطه ادامه می دهم ؟" 



برگرفته از کتاب "آخرین راز شاد زیستن" ، نوشته ی آندرو ماتیووس .


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خودکشی

ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...!

ﯾﮑﯽ ، ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ..

یکی دیگه ب خودش نمیرسه...

ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ...!

یکی محبت نمی کنه ...!

یکی دیگه محبت نمیپذیره ...!

و.....

اینگونه است ک ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...! 

پائولو کوئیلو

متنی که برنده ی بهترین جایزه سال شد...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مبارک باد این عید

به دنبال تو میگردم نمی یابم نشانت را

بگو باید کجاجویم مدارکهکشانت را

تمام جاده را رفتم غباری ازسواری نیست

بیابان تا بیابان جسته ام رد نشانت را



.ولادت امام مهدی(عج) مبارک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بی رحما تا کجا نفوذ کردن!

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺬﺭﯼ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ همسایه رو زدم،

ﺩﺧﺘﺮشون اوﻣﺪ بیرون،

ﻧﺬﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ؛ ﺗﻮو ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ و ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ:

ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﯽ!

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﻡ!!

ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﺎﺵ ﮔﺮﺩ ﺷﺪ،

ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﭼﯿﻪ؟

ﻣﻨﻢ ﯾﮑﻢ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻏﺰﻩ !

.

.

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺴﺖ،

ﺧﺪﺍﻓﻈﯿﻢ ﻧﮑﺮﺩ 

ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻠﯽ ﺑﻮﺩ !

بی رحما ﺗﺎ ﮐﺠﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﺮﺩن !

ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻞ󾌴󾌴

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ما دویوونه ایم یا اون؟

در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار میگیرد.


روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.


او را به خانه بردم و پرسیدم: 

چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند ، از خود نمیرانی؟؟


با خنده گفت: 

«مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟»


جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!

دوباره از او پرسیدم:


قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن ..


لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.

با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت:


 




قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.


و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.


پرسیدم:

چرا به نظر تو زشت بود؟

مگر مراسم خاکسپاری ، بدون گریه هم میشود؟


جواب داد:

«مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟


و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است ، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مادر بودن و تحصیل اونم در استرالیای بزرگ!

ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺳﻴﺪﻧﯽ ﺍﻧﮕﻠﺒﺮﮒ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﺳﺎﺑﻘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺪﺭﻳﺲ "ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ " ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ . 

ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺸﺪ، ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻼﺱ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ.

ﺍﻣﺎ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻧﮕﻠﺒﺮﮒ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺶ ﻧﺪﺍﺩ . 

ﺍﻭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﮐﻼﺱ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ.

ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﯽ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻴﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻳﮏ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ...

_________________


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ظریف سیگار میکشید؟!!

به گزارش فرهنگ نیوز محمدجوادظریف وزیرامورخارجه می گوید در روزهای آخر مسوولیت خود به عنوان سفیر و نماینده دائم جمهوری_اسلامی_ایران در سازمان_ملل_متحد به دلیل فشار روحی و روانی روزی سه سیگار برگ می کشیده است.

 ظریف درخاطرات خود به سال پایانی حضورش قبل از بازنشستگی در نمایندگی ایران در سازمان ملل اشاره می کند و در پاسخ به سوالی درباره نحوه پایان یافتن دوران سفارتش در سازمان_ملل گفته است:


بنده به مرکز فراخوانده نشدم. یک سال بود که بنده بیش از چهار سال معمول ماموریت، در آنجا (نیویورک) مامور بودم. بنابراین جانشین بنده (محمد خزاعی) مشخص شد. من بسیار از انتخاب ایشان استقبال کردم و خوشحال شدم. حتی یکی از نشانه های خوشحالی این است که من به شدت به سیگار می کشیدم، از خوشحالی این جابه جایی، از روزی که جانشینم ویزا گرفت تا به امروز سیگار نکشیده ام، زیرا بزرگترین فشار روحی و روانی بنده که بار مسوولیت سنگین نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل بود، در یک لحظه از دوشم برداشته شد. الحمدالله چهار سال است که لب به سیگار نزده ام، در صورتی که روزانه سه سیگار برگ می کشیدم. پس از اینکه مسوولیت بنده تمام شد، از طرف ایرانیان آمریکا و دیپلمات ها مورد محبت بسیار قرار گرفتم. مطبوعات نیز مطالبی در مورد بنده نوشتند. 

در همان زمان اعلام کردم که دوست دارم فقط به کار آکادمیک بپردازم. با کمال صداقت عرض می کنم که می دانستم نه کار اجرایی به بنده سپرده خواهد شد و نه به کار اجرایی در این دولت (دولت محمود_احمدی_نژاد) تمایلی دارم، زیرا دیدگاه هایم با دیدگاه های این دولت سازگاری ندارد.

 زمانی که به تهران بازگشتم، علی رغم اینکه عنوان پرطمطراقی در وزارت امور خارجه داشتم، یعنی دستیار ارشد وزیر امور خارجه که به لحاظ سلسله مراتب هم تراز معاون وزارت خارجه است، صرفا در دانشگاه_تهران و دانشکده وزارت امور خارجه تدریس می کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

روحانی بازم مچکریم!


یارانه‌مونو که انصراف دادیم!

سبد کالامونم که نگرفتیم!

بنزینم که داریم از امشب لیتری ۱۰۰۰ می‌خریم!






روحانی مدیونی اگه پول دستی بخوای نگی.


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
باغ شهر ++

سال 1450 شمسی!!!

تلنگر

سال ۱۴۵۰ شمسی!!!

تا حالا به لحظه تحویل بهار ۱۴۵۰ فکر کردید!!

همه بلند میشن روی همدیگر رو می بوسن ، شادی می کنن

و اون وسط یک مهربون از جمع جدا میشه و با دستش قاب عکسی را می بوسه

و روش دست می کشه و میگه روحت شاد مامان بزرگ ، روحت شاد پدر بزرگ!

میدونید اون عکس کیه؟

اون عکس من و شماست!

تبدیل شدیم به یک خاطره خوش اگر خیلی خوش شانس باشیم.

اره این واقعیت روزگار من و شماست. ۵۰ سال دیگر فقط یک خاطره ایم

تو یک قاب عکس خاک گرفته ، همین واقعا همین.

چرا حرص ، چرا دلشکوندن ، چرا تظاهر ، چرا چاپلوسی و دروغ … بیاید مهربون باشیم ،

شاد باشیم ، به دوستامون بیشتر برسیم ،

کینه ها رو دور بریزیم ، همین الان دلی بدست بیاریم ،

اون هر سال چه بخواهیم چه نخواهیم میرسه ،

پس بهتره خاطره ای خوش باشیم.

چشم به هم بزنید امسال هم تموم میشه

دو ماهش گذشت.

چیکار کردی برای خودت؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++