Garden City

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین» ثبت شده است

وقتی که لب ها تشنه ماند.


ح س ی ن . ...


کمی به این حروف نگاه کنیم..


معانی یک به یک زنده میشن..



آزاد بودن 


آزاد زندگی کردن...


چشم بر لذت بستن..


فدا کردن همه اقوام در راه نیک...


لب تشنه فدا شدن ...


خوار و ذلیل نشدن..


مقاومت...


 ایثار...


گذشت...


هم نوع دوستی...


آزار نرساندن...


و


جوانمرد بودن...



.

.


همه این ها مرور میشن تو ذهنمون ..

همه این ها یاد حسین رو زنده نگه میدارن...


تصور کنیم حسین رو بدون یکی از این القاب..


نه...


نمیشه...


نمیتونیم ....


پس...


اگه این صفات رو داریم:


حسینی هستیم..


اگه نداریم :


لطف کنیم تیشه به ریشه حسین نزنیم....



عاشورای حسینی بر تمام شیعیان تسلیت...



حسینی باشیم...


شب خوش.






۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

سیاه میپوشم....

لباسم سیاه 

و صورتم خاکیست...


بر سینه میکوبم..

میگویم عزادارم ..

میپرسند برای که؟

جواب میدهم برای عشقم...


میپرسند کدام عشق؟!

مگر تو هم عاشق میشوی؟!!!


و من فقط سکوت میکنم ..


اینها نمی دانند که اگر عاشق نبودم

                        نفسی برایم نبود.

.

.

.

سالهای سال است 

به خاطر عشقم ..

مشکی برتن میکنم..

 بر سینه میکوبم ..

تا برای زینب هم درد خوبی باشم..

تا شاید بر زخم های دلش مرهمی باشم..



زینب جان!


شرمنده ام که...

 

بهای عاشق شدن من....

بی حسین شدن تو بود.


و شرمنده تر اینکه..


تو بی حسین شدی

و من عاشق نشدم.





ایام سوگواری 

 سالارشهیدان

 تسلیت باد.


التماس دعا.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++