سال اول دبستان  بود.

کلاس بزرگ بود.یک اتاق 5دری. آفتاب آمده بود تو.

بیرون پاییز بود.معلم درس پرسیده بود .گفته بود: درس دوره کنید. نمیشد سر بلند کرد.تماشای آفتاب تخلف بود.

دیدن کاج حیاط جریمه داشت. ما دور تا دور اتاق روی نیمکت ها نشسته بودیم ومیان اتاق ، چه پهنه ای...

تخته سیاه به جایی بود ،ضد نور.

روی چند شیشه را گرفته بود ونصف درخت را حرام کرده بود.