Garden City

۸۳ مطلب با موضوع «خدا ومن :: حقایق زندگی» ثبت شده است

یادمان باشد

یادمان باشد :
شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم ،
که دیدار صبح فردا ممکن نبود ....
پس به امید فرداها !
محبت هایمان را ذخیره نکنیم ... !

mail

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++
دیدار

دیدار

سلام.

من چن روزه که به وبلاگم سر نزده بودم.

امروز که اومدم مدیریت دیدم 4 تا نظر اومده اونم بعد مدت ها؛ البته میدونم کی این نظراتو فرستاده.

از نویسندش متشکرم.

من چن روزی هستش که کلافه شدم اونم از دست خودم .

دستم داره خیلی اذیتم میکنه من هیچ جوری نمیتونم خودمو ببخشم.

کاش هیچ وقت اون رضایتنامه رو امضا نمیکردم .

کاش هیچ وقت وارد اون کلینک نمیشدم. اگه میدونستم این قده کلافه گی داره اصلا نمیذاشتم دس دکترا به دستم بخوره.

خلاصه دارم برا کنکور میخونم ولی حواسپرتی نمیذاره این چن روزم استرس زیاد شدن درسای پیش دانشگاهیم از طرفی داره دیوونم میکنه.

ولی سعی میکنم بیشتر متمرکز شم.

انقد حرف زدم یادم رفت واسه چی اومدم.

یه داستان کوتاه مستند شنیدم میخوام براتون بنویسم خواهشا بخونین خوبه.

 

شهید بزرگوار آیت الله دستغیب قدس سره مى فرماید:
یکى از افراد مورد اعتماد از اهل علم در نجف اشرف از عالم زاهد شیخ حسن مشکور نقل نمود:
در خواب دیدم که در حرم مطهر حضرت سید الشهدأ علیه السلام هستم ، جوان عربى وارد حرم شد، با لبخند به حضرت سلام کرد، حضرت نیز با لبخند پاسخ داد!
از خواب بیدار شدم ، فردا شب که شب جمعه بود به حرم مطهر مشرف شدم گوشه اى ایستاده بودم که ناگاه همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم مشاهده کردم ! وارد حرم شد و چون مقابل ضریح رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد، ولى من حضرت سید الشهدأ علیه السلام را ندیدم ، آن جوان را زیر نظر داشتم تا وقتى از حرم بیرون آمد دنبالش رفتم و خواب خود را نقل کردم و پرسیدم چه کرده اى که امام علیه السلام با لبخند به تو جواب مى دهد؟
گفت : من پدر و مادر پیرى دارم و در چند فرسخى کربلا ساکن هستیم ، شبهاى جمعه که براى زیارت مى آئیم ، یک هفته پدرام را سوار بر الاغ کرده مى آورم و هفته دیگر مادرم را، در یک شب جمعه که نوبت پدرم بود وقتى او را سوار کردم ، مادرم گریه کرد و گفت : باید مرا هم ببرى ، شاید تا هفته دیگر من زنده نباشم .
گفتم : هوا سرد است ، باران مى بارد، مشکل است ، اما مادرم قبول نکرد به ناچار پدرم را سوار کردم و مادر را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار به حرم مطهر آمدیم ، وقتى با آن حال همراه پدر و مادر وارد حرم شدم ، حضرت سید الشهدأ علیه السلام را دیدم و سلام کردم. آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جواب مرا داد، از آن زمان تا به حال هر شب جمعه که مشرف مى شوم : حضرت را مى بینم و با تبسم به من جواب مى دهد.

 

  • من تصمیم گرفتم بیشتر به پدر ومادرم احترام بزارم امیدوارم شما هم به این نتیجه برسین.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

امروز پنج شنبه هستش.................

بعضی وقتها از شدت دلتنگی دلم میخواهد های های بمیرم

مرد هم قلب دارد....

فقط صدایش.. یواش تر از صدای قلب یک زن است....

مــرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....

ندیده باشی..
...
اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند...

دلتنگی واژه ای است که این روزها دلم فریاد میزند

تــو که نباشی ...

آرامش ظاهرم گمراهت نکند ...

آشفته تر از این حرفها هستم ...

عاشقی میکنم ! لج میکنم ! بد اخلاق میشوم !

خودم نیست ... تــو که نباشی زندگی به کام من تلخ میشود ...

دلتنگ توام آقا زودتر بیا همه منتظرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مراقب باشیم...

سلام دوستان.

 

هه هه خندم گرفت ؛ واسه حرفم "دوستان " آخه بگو پسر خوب کی اینارو میخونه .

 

امروز میخوام بگم که من متوجه شدم که تا حالا درباره دوستام اشتباه فکر میکردم.

من فک میکردم که همه اونا هم مثله منن.به همه محبت میکنن ، وسایلشون در اختیار دوستاشون قرار میدن.ولی اشتباه میکردم .

حیف این همه مدت که چنین دوستایی داشتم ؛حیف خودم که وقتی چیزی میخواستن دریغ نمیکردم. ولی الان میفهمم که اشتباه بوده ؛ اه اه حالم به هم میخوره از دست همه آدما.

تا وقتی که من میتونستم  بنویسم همشون وقتی مریض میشدن دفتراما میگرفتن ، منه احمق هم با رغبت بهشون میدادم وهیچ انتظاری درقبالشون ازشون نداشتم . باوجود این امسال که دستمو عمل کردم -و برا مدتی نمیتونم سریع بنویسم-  وقتی تو 6 مهر از دوس همیشگیم احسان تقی نژاد خواستم که دفتراشو بده برگشت گفت که میبری خراب میکنی !

ملک پور هم دلیل آورد اونم چه دلیلی گفت که درس هر روزشو همون روز میخواد بخونه.؛ با اینکه میدونم دروغ میگه .

امین خدایارو نگو که خیلی بدم اومد ازش؛ گفت از بقیه بگیر  منم نمیتونم بدم..

آخرش هم از دوس وهمسایه مون امیر رعیتی که خیلی ازش توقع نداشتم که دفتراشو بهم بده -چون یکم  خانوادش حساس بودن به خاطر رفتن جلو درشون- خواستم واونم با کمال میل دفترارو داد.

و ظهرا که میام خونه همه دفترا وکتاباشو میده شب هم میاد خودش میگیره.

کاش از اول دوستامو میشناختم وبیشتر بهشون بها میدام وای که چقد من احمق بودم واونایی رو که همیشه کنارم بودندرست نشناختم. وکسی رو که هیچ دوستی عمیقی باهاش نداشتمو  دیر شناختم .

 ازهمه بیشتر از تقی نژاد  بدم اومد آخه من که ازهمه بیشتر تو نظافتم ونگهداری کتابام تلاش میکنن  وتمیز ترین دفترارو تو کلاسمون دارم. دفترای اونو میخوام خراب کن که چی بشه؟؟!؟!!

و در آخر هم به یاد این جمله میفتم که:

مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فـرشـتــــــــه” بــود…!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

چند نکته درباره ایالات متحده آمریکا

سلام دوستان من میخوام امروز چن تا نکته در باره اتازونی یا همون آمریکای خودمون بگم.

 

1. شعار ملی این کشور با عقایدی که در این کشور ترویج میشه خیلی متفاوته.

"ما به خدا ایمان داریم" که رو دلار هم نقش بسته این عبارت.

2. به طور عامیانه به این کشور ینگه دنیا گفته میشه.

3. عقاب سر سفید نشان رسمی این کشوره بر خلاف ایران که "لااله الا الله" نشانه رسمیش هستش.

4. امریکا 6 برابر ایران وسعت داره. ونصف روسیه هستش.

5. امریکا زبان رسمی نداره بر خلافه ایران که زبان رسمیش فارسیه. انگلیسی امریکایی زبان ملی اون کشوره ولی رسمیش نیس.

6. اعضای مجلس نمایندگان مثله ایران با رای مستقیم مردم انتخاب میشه ولی ریاست جمهوری با رای هیئت های الکترال انتخاب میشه. تو اون کشور دیگه لازم نیس رئیس جمهور برا وزراش رای اعتماد از مجلس بگیره. یا نگران عزلشون از طرفه مجلس باشه.

7. تو اون کشور مثله ایران مدارس تا دوران متوسطه رایگان هستش.

8. در این کشور هنوز از یکاهای بین المللی مثله متر استفاده نمیشه و مثله متحدش انگلیس از یکاهای پادشاهی انگلستان استفاده میشه.

9. این کشور کاملا دولتی سکولار داره ولی طبقه قانون اساسی همه میتونن هر مذهبی داشته باشن.تو این کشور داشتن حجاب در مراکز دولتی ومدارس ودانشگاه ها آزاد هستش.

10.در این کشور ده درصده مردم بدون دین هستن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

Hi again

سلام 

امروز پنج شنبه هستش.

من دارم کم کم آماده میشم برم سال چهارم دبیرستان. با وجود اینکه دوشنبه اول مهر هستش ولی تو دل من یه آشوبه.

نمیدونم همه وسایلم حاضر ها ولی باز دل نگرونم.

الان میخواستم برم آرایشگاه ولی نتونستم. دلایله زیادی داره یکی از اون دلایل شوره سرمه.

بعد عملم سرم شوره میزنه. نمیدونم چرا ولی فک میکنم به خاطره اون چن روز تو بیمارستانه.

من یکم زیاد عرق میکنم شاید هم به این موضوع زیاد حساسم واسه اینه. وقتی تو بیمارستان بودم روز اول زیاد عرق نکردم.؛ ولی شبش که سرمو رو اون بالشه که جنسش از چرم بود گذاشتم دیدم زود عرق کردم. زیاد حساسیت نشون ندادم ولی وقتی صب بیدار شدم دیدم تختمم خیسه اون قد عرق کرده بودم که نگو. خلاصه وقتی تو ریکاوری بودم ووقتی که به هوش اومدم دیدم باز خیسه خیسه تختم. سرم که نگو داشت بارون میومد.

وقتی کاملا حالم جا اومد دیگه رو تخت زیاد دراز نکشیدم و فقط رو صندلی نشستم.

به بهیارم که گفتم این روتختی رو عوض کنین گفت که ما فقط یه بار عوض میکنیم.

خلاصه از اون روز به بعد سرم بد جوری شوره میزنه.

یه چیز دیگه من نمیدونستم وبلاگه من تو برزیل و آمریکا وچین خونده میشه ولی یه هفته پیش فهمیدم.

لطفا اونایی که میخونن نظر بنویسن.

For  americans and chineses and brazilese visitors : please send me your comments.

laugh 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

به کجا چنین.......

صداقت؟…. یادش گرامى…


غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…

معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…

مرام؟….. قطعه ی شهدا …

عشق؟ ….. از دم قسط…

واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

پهنای باند

کره‌جنوبی و ژاپن رکورددار بیشترین سرعت اینترنت در جهان



۱۰ کشور برتر دنیا از نظر سرعت دسترسی به اینترنت معرفی شدند که در این میان کره جنوبی و بعد از آن ژاپن در صدر این رده‌بندی قرار دارند.

به گزارش ایتنا از فارس، پایگاه اینترنتی مشیبل، ۱۰ کشوری که بیشترین سرعت دسترسی به اینترنت را در سه ماهه اول ۲۰۱۳ در جهان به خود اختصاص داده‌اند را معرفی کرد.

بر این اساس کره جنوبی با سرعت متوسط ۱۴٫۲ مگابیت در ثانیه در صدر جدول ایستاده است، سرعت اینترنت این کشور نسبت به آمریکا که در رده نهم این جدول قرار گرفته، ۶۵ درصد سریع‌تر است.

بعد از کره جنوبی، به ترتیب ژاپن با سرعت ۱۱.۷ مگابیت در ثانیه، هنگ‌کنگ با ۱۰.۹، سوئیس با ۱۰.۱، هلند با ۹.۹، لتونی با ۹.۸، جمهوری چک با ۹.۶، سوئد با ۸.۹، آمریکا با ۸.۶ و دانمارک با ۸.۲ مگابیت در ثانیه رتبه‌های دوم تا دهم بیشترین سرعت دسترسی به اینترنت را به خود اختصاص داده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه شعر تازه شنیدم گفتم اینجا بنویسم.

 

چه کسی میگوید که گرانی شده است.؟

دوره ی ارزانی است ،

چه شرافت ارزان،

تن عریان ارزان،

آبرو قیمت یک تکیه نان،

ودروغ از همه چیز ارزانتر،

وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هرانسان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خدایاو...

خدایا:


    به هر آنکه دوست میداری

     بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است

      و به هرآنکه دوست تر میداری بچشان

       که دوست داشتن از عشق هم برتر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

کاشکی.....

یه شعر زیبا براتون نوشتم.........

امیدوارم کیف کنین....

 

 

کاشکی در کوچه های کودکی گم میشدم

باز هم با قاصدک گرم تکلم میشدم

مینشتم زیر آوار سپید چلچله

بار دیگر خیس باران ترنم میشدم

زندگی را میدویدم تا فراسوی امید

تاکه در چشم تماشا، یک توهم میشدم

آرزو میچیدم از رنگین کمان شاپرک

باز هم در جنگل پروانه ها گم میشدم

کوچ میکردم از این تنهایی خاکستری

باز هم همسایه لبخند مردم میشدم

کودکی آن سوی حسرت چشم در راه من است

کاشکی در کوچه های کودکی گم میشدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

زندگی....

زندگی نردبان است ایستادنی

عاقبت این نردبان افتادنی است

احمق آن است که بالاتر نشست

استخوانش بیشتر خواهد شکست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

تا که.......

تا که بودیم ،نبودیم کسی

کشت مارا غم بی کسی

تا که مردیم همه بیدار شدند 

تا که خفتیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانی که هست

نه در آن موقع که افتاد شکست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

شاید............

شاید سنگ وچوب در پی آزار ما باشد

ولی کلمات هیچ وقت در پی آزار ما نبوده و نخواهند بود....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

احساس هلن کلر (زنی نابغه نابینا و ناشنوا ولال ) از عشق

آن روز  چند شاخه گل بنفشه زودرس را که در باغ یافته بودم چیدم وآنرا به آموزگارم هدیه کردم.

خانم سولیوان مرا به گرمی در آغوش کشید وبر کف دستم نوشت"من هلن را دوست دارم."

پرسیدم: دوست داشتن یعنی چه؟ او مرا محکم تر در آغوش فشرد وبه قلبم اشاره کرد. وگفت:((چشمه دوست داشتن وعشق در اینجاست)) !

سخنان وی مرا سخت به شگفتی انداخت چون هنوز تا چیزی را دست نمی زدم آنرا نمیشناختم.

گلهای بنفشه را بوییدم  ؛ آنگاه با اشاره پرسیدم آیا عشق زیبایی گلهایند. پاسخ داد نه.

پس به سویی که دمای دلپذیر خورشید بر تنم میتابید رو کردم وپرسیدم:آیا کانون گرما ونور یعنی آفتاب عشق است. یاز پاسخ داد نه.

یکی دوروز پس از آن سرگرم حل مساله بودم وراه حل را نمی یافتم. آموزگار با انگشت چند بار به پیشانیم زد ودر دستم نوشت: بیاندیش بی درنگ دریافتم نام جریانی که در مغزم میزند "اندیشه" است.این نخستین درک من از معنی عشق بود. اینک میخواستم بیش از هر چیز در پرتو اندیشه معنای عشق را بفهمم.آن روز خورشید زیر ابرها پتهان شد. رگباری هم بارید اما سرانجام ابر ها پراکنده شدند وآفتاب رخ نمود . از آموزگار پرسیدم: آیا عشق چون پرتو آفتاب است.؟!

پاسخ داد: عشق مانند ابرهایی است که در آسمان هستند وابر را نمیتوان  لمس کرد ولی باران را که حاصل آنهاست میتوان حس ولمس کرد.میدانی که گل ها وزمین تشنه چه اندازه از بارش باران ها جان میگیرند وشکوفا میشوند .عشق را هم نمیتوان لمس کرد اما شیرینی وتوانایی اثر آن را میشود درک کرد. بدون عشق زندگانی تاریک وسرد است.

خب اکنون این پرسش پیش می‌آید که عشق چیست؟

عشق تعریف نداردکلام ندارد، تنها خاطرات عشق باکلام بیان میشوند والا خود عشق کلام ندارد. بین سخن گفتن از عشق تا با خود عشق درگیر بودن فرق بسیار است؛ همان فرقی که یک شاخه نبات در قنادی با یک حبه آن در دهان ما دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیاندیش...نخند

بیاندیش … نخند
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
…به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس ،
به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،
به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلاممی گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی

….نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!
آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بارمی برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جار می زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یاد وخطا

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم

گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

همه رو دوس داشته باشیم

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود. ..: قدر هر کسی رو بدونید تا یه روزی پشیمون نشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

عیب های ایرانیان

صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد .. سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..!
به قسمتی از درد های اجتماعی ما ایرانیان توجه کنید:

1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4-به خوش بینی بیش از منطق بینی تمایل داریم.
5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!
15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.
18-غربی ها اطلاعات متعارف خود را روی شبکه

اطلاعات های خبری در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.
19-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد.
22-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.
24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.
30-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.
35-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

کاش میشد....

کاش میشد بسرایی غم هجران خودت را

دیده بر هم نهی وسر دهی آواز شبت را

کاش میشد که من هم با تو بخوانم

عقده های بارن زده چشم ترت را!

درد من وتو درد جفا نیست ، وفا است.

آوارگیم صوت حزین شهریار است

ای وای از این دل که چه خام است

ای وای بر این شب چه دراز است....

 

کاری از شیرین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

به نام آنکه نفس خود را در کالبد انسان ها دمید........

mail

آن یار کز او خانه ما جای پری بود

سر تاقدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم  این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود

خوش بود لب آب وگل وسبزه ولیکن

افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکشد بلبل از این رشک که گل را

با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

 

 

تقدیم به ..........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

وقت رفتن

وقت رفتن ،دل بریدن

لذت از خود گذشتن

طعم بارون ،لمس عشقو

تو مرا تا همیشه داشتن

پشت این فاصله ها

گریه ها تو جا بزار

واسم لب تشنگی هام

طعم بارون رو بیار

سهم دلتنگی تو

تپش قلب منه

واسه آروم شدنت

دل به آسمون بنداز

 

دل نوشته یه عاشق به امامش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

آدمک

آدمک اخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

 به خدا مثله تو تنهاست بخند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گوش ها وچشم ها...

خداوند بزرگ گوش ها وچشم ها را در سر قرار داده تا چیز ها وسخن های والا را ببینند وبشنوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گاهی

به مناسبت روز عشق ودوستی .....................

 

گاهی وقتش نمیرسد!!
گاهی از صبر خسته می شوی!!
گاه منتظری

که بیاید!!
گاهی رابطه ها شکل عوض میکنند!!
یا در گذشته!! یا در آینده!!
چه فرقی میکند؟!!!
بیچاره حالمان که مدام خراب دیروز و فردا میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++