Garden City

۲۹۱ مطلب توسط «باغ شهر ++» ثبت شده است

اعتراف یه دوست

این اعتراف رو یکی دوستام برام تعریف میکرد گفتن اینجا هم باشه خوبه.

این طوری میگفت که:

 

اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که واسه روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان…؟۲۰ ساله؟نام پدر….؟هستید؟ دیروز واکسن سرخک-سرخجه زدید؟با تعجب گفت بله!منم گفتم اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا ۷۲ ساعت دیگه باعث بروز علایمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی!طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعد
با آمبولانس بردنش بیمارستان هنوزم عذاب وجدان دارم.

 

منم اعتراف میکنم دوس شیطونی دارما.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دوتا داستان

امروز میخوام دوتا ی دیگه رو با هم براتون بزارم.

قبل هرکاری روش انجام کار رو بررسی کنیم.

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.
وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند.همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.
پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

مدتی بعد مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته".

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.

برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.
برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر دیدگاه و یا نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.

*نکته:
*تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر دیدگاه و یا نگرش ما ارزانترین و موثرترین روش میباشد.*

 

داستان دوم

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد :

شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.

بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.
مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند: پایش ( مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس.

بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولیشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیرمتخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرجتر حل کرد: تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد از خط تولید دور کند!!!

*نکته:
*معمولا در بسیاری از موارد راههای ساده تری نیز برای حل هر مسئله و یا مشکلی وجود دارد. همیشه به دنبال ساده ترین راه حلها باشید.*

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

قدرت یک زندانی

امروز میخوام بقیه اون داستان ها رو براتون بزارم.

امیدوارم که خوشتون بیاد.

قدرت یک زندانی

 پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر".

طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".

ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".

*نکته:
*در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهیم یافت و یا راهی‌ خواهیم ساخت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

از الاغ درس بگیریم

سلام دوستان یه داستانی تازه شنیدم ؛گفتم منثورش کنم براتون بزارم.

البته این داستان ها 4 تاس که تو این پست فقط یکی شو میذارم

سعی میکنم بقیه رو تو پست های آینده بزارم.

این داستان ها نکات آموزنده ای دارن که بهشون اشاره میشه تو آخر پست.

از الاغ درس بگیریم

***کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز  اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.  برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند و زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.

نکته:
*مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:
*اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.
*دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
باغ شهر ++
دارابی یا گریپ فروت کدوم بهتره؟!!

دارابی یا گریپ فروت کدوم بهتره؟!!

سلام

امروز یه چیزی درباره این میوه داشتم میخوندم گفتم بزارم شمام بخونین کیف کنین خب.

دارابی یا گریپ فروت میوه‌ای از خانواده مرکبات با پوست زردرنگ و مزه ترش مایل به تلخی است. این میوه دارای ویتامین‌ها و ریزمغذی‌های مختلف به ویژه ویتامین ث (۴۰ درصد نیاز روزانه بدن در ۱۰۰ گرم) است. همچنین دارای اسید سیتریک، فیبری به نام پکتین، قند (۸٫۶۱ گرم در صد گرم) است، نوع سرخ و صورتی آن آنتی‌اکسیدان مفیدی به نام لیکوپن در خود دارند.

ضمنا اگه بخوایم از حق نگذریم باید گفت که گفتن دارابی خیلی راحت از گریپ فروت هستش!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یادمان باشد

یادمان باشد :
شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم ،
که دیدار صبح فردا ممکن نبود ....
پس به امید فرداها !
محبت هایمان را ذخیره نکنیم ... !

mail

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++
دیدار

دیدار

سلام.

من چن روزه که به وبلاگم سر نزده بودم.

امروز که اومدم مدیریت دیدم 4 تا نظر اومده اونم بعد مدت ها؛ البته میدونم کی این نظراتو فرستاده.

از نویسندش متشکرم.

من چن روزی هستش که کلافه شدم اونم از دست خودم .

دستم داره خیلی اذیتم میکنه من هیچ جوری نمیتونم خودمو ببخشم.

کاش هیچ وقت اون رضایتنامه رو امضا نمیکردم .

کاش هیچ وقت وارد اون کلینک نمیشدم. اگه میدونستم این قده کلافه گی داره اصلا نمیذاشتم دس دکترا به دستم بخوره.

خلاصه دارم برا کنکور میخونم ولی حواسپرتی نمیذاره این چن روزم استرس زیاد شدن درسای پیش دانشگاهیم از طرفی داره دیوونم میکنه.

ولی سعی میکنم بیشتر متمرکز شم.

انقد حرف زدم یادم رفت واسه چی اومدم.

یه داستان کوتاه مستند شنیدم میخوام براتون بنویسم خواهشا بخونین خوبه.

 

شهید بزرگوار آیت الله دستغیب قدس سره مى فرماید:
یکى از افراد مورد اعتماد از اهل علم در نجف اشرف از عالم زاهد شیخ حسن مشکور نقل نمود:
در خواب دیدم که در حرم مطهر حضرت سید الشهدأ علیه السلام هستم ، جوان عربى وارد حرم شد، با لبخند به حضرت سلام کرد، حضرت نیز با لبخند پاسخ داد!
از خواب بیدار شدم ، فردا شب که شب جمعه بود به حرم مطهر مشرف شدم گوشه اى ایستاده بودم که ناگاه همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم مشاهده کردم ! وارد حرم شد و چون مقابل ضریح رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد، ولى من حضرت سید الشهدأ علیه السلام را ندیدم ، آن جوان را زیر نظر داشتم تا وقتى از حرم بیرون آمد دنبالش رفتم و خواب خود را نقل کردم و پرسیدم چه کرده اى که امام علیه السلام با لبخند به تو جواب مى دهد؟
گفت : من پدر و مادر پیرى دارم و در چند فرسخى کربلا ساکن هستیم ، شبهاى جمعه که براى زیارت مى آئیم ، یک هفته پدرام را سوار بر الاغ کرده مى آورم و هفته دیگر مادرم را، در یک شب جمعه که نوبت پدرم بود وقتى او را سوار کردم ، مادرم گریه کرد و گفت : باید مرا هم ببرى ، شاید تا هفته دیگر من زنده نباشم .
گفتم : هوا سرد است ، باران مى بارد، مشکل است ، اما مادرم قبول نکرد به ناچار پدرم را سوار کردم و مادر را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار به حرم مطهر آمدیم ، وقتى با آن حال همراه پدر و مادر وارد حرم شدم ، حضرت سید الشهدأ علیه السلام را دیدم و سلام کردم. آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جواب مرا داد، از آن زمان تا به حال هر شب جمعه که مشرف مى شوم : حضرت را مى بینم و با تبسم به من جواب مى دهد.

 

  • من تصمیم گرفتم بیشتر به پدر ومادرم احترام بزارم امیدوارم شما هم به این نتیجه برسین.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

امروز پنج شنبه هستش.................

بعضی وقتها از شدت دلتنگی دلم میخواهد های های بمیرم

مرد هم قلب دارد....

فقط صدایش.. یواش تر از صدای قلب یک زن است....

مــرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....

ندیده باشی..
...
اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند...

دلتنگی واژه ای است که این روزها دلم فریاد میزند

تــو که نباشی ...

آرامش ظاهرم گمراهت نکند ...

آشفته تر از این حرفها هستم ...

عاشقی میکنم ! لج میکنم ! بد اخلاق میشوم !

خودم نیست ... تــو که نباشی زندگی به کام من تلخ میشود ...

دلتنگ توام آقا زودتر بیا همه منتظرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مراقب باشیم...

سلام دوستان.

 

هه هه خندم گرفت ؛ واسه حرفم "دوستان " آخه بگو پسر خوب کی اینارو میخونه .

 

امروز میخوام بگم که من متوجه شدم که تا حالا درباره دوستام اشتباه فکر میکردم.

من فک میکردم که همه اونا هم مثله منن.به همه محبت میکنن ، وسایلشون در اختیار دوستاشون قرار میدن.ولی اشتباه میکردم .

حیف این همه مدت که چنین دوستایی داشتم ؛حیف خودم که وقتی چیزی میخواستن دریغ نمیکردم. ولی الان میفهمم که اشتباه بوده ؛ اه اه حالم به هم میخوره از دست همه آدما.

تا وقتی که من میتونستم  بنویسم همشون وقتی مریض میشدن دفتراما میگرفتن ، منه احمق هم با رغبت بهشون میدادم وهیچ انتظاری درقبالشون ازشون نداشتم . باوجود این امسال که دستمو عمل کردم -و برا مدتی نمیتونم سریع بنویسم-  وقتی تو 6 مهر از دوس همیشگیم احسان تقی نژاد خواستم که دفتراشو بده برگشت گفت که میبری خراب میکنی !

ملک پور هم دلیل آورد اونم چه دلیلی گفت که درس هر روزشو همون روز میخواد بخونه.؛ با اینکه میدونم دروغ میگه .

امین خدایارو نگو که خیلی بدم اومد ازش؛ گفت از بقیه بگیر  منم نمیتونم بدم..

آخرش هم از دوس وهمسایه مون امیر رعیتی که خیلی ازش توقع نداشتم که دفتراشو بهم بده -چون یکم  خانوادش حساس بودن به خاطر رفتن جلو درشون- خواستم واونم با کمال میل دفترارو داد.

و ظهرا که میام خونه همه دفترا وکتاباشو میده شب هم میاد خودش میگیره.

کاش از اول دوستامو میشناختم وبیشتر بهشون بها میدام وای که چقد من احمق بودم واونایی رو که همیشه کنارم بودندرست نشناختم. وکسی رو که هیچ دوستی عمیقی باهاش نداشتمو  دیر شناختم .

 ازهمه بیشتر از تقی نژاد  بدم اومد آخه من که ازهمه بیشتر تو نظافتم ونگهداری کتابام تلاش میکنن  وتمیز ترین دفترارو تو کلاسمون دارم. دفترای اونو میخوام خراب کن که چی بشه؟؟!؟!!

و در آخر هم به یاد این جمله میفتم که:

مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فـرشـتــــــــه” بــود…!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خوش آمدید

      

  به وبلاگ  "بــــاغ شــــهـــر " خوش آمدید.

 

 

      نــــظر یــــادتـــون نـــره هــــا!

 

۲۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خنده2

به یکی می گن: یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه. می گه: دانشگاه آزاد اسلامی!

اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است!

حیف نون چربی داشته، می ره دکتر، دکتر بهش می گه روزی ۴ کیلومتر باید بدوی... بعد از چند روز حیف نون زنگ می زنه به دکتر می گه: رسیدم لب مرز، چه کار کنم؟

به لره می گن عروسی پسرت کی هست؟ می گه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی!

به حیف نون می گن تو نمی خوای آدم شی؟ می گه من از این قرتی بازی ها خوشم نمیاد.

هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ می زدن به جز حیف نون! ازش می پرسن چرا تو ساکتی؟ می گه: ماله بابام که نیست! بذار سقوط کنه!

آقای دست و دلباز چای میاره برای مهموناش، ولی قند نمی یاره می گه به قند بالای یخچال نگاه کنید و چای بخورید. یه بچه ای می ره تو بهر قنده... آقای دست و دلباز می زنه پشت کله پسره می گه: من گفتم چای با قند بخور نه چای شیرین!

به ترکه می گن بچه کجایی؟ می گه: بچه تهرون...
می گن: کجای تهرون؟ می گه: کیلومتر 700 جاده تهران - اردبیل

حیف نون به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت!

به حیف نون می گن اذون بگو: می گه همه چیز با یک نگاه شروع شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

داستان

یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟


مرید گفت بلی.

شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی.

شیخ پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی.

شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی.



سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........

مریدان نعره ای زدند و غش و کف کردندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

چند نکته درباره ایالات متحده آمریکا

سلام دوستان من میخوام امروز چن تا نکته در باره اتازونی یا همون آمریکای خودمون بگم.

 

1. شعار ملی این کشور با عقایدی که در این کشور ترویج میشه خیلی متفاوته.

"ما به خدا ایمان داریم" که رو دلار هم نقش بسته این عبارت.

2. به طور عامیانه به این کشور ینگه دنیا گفته میشه.

3. عقاب سر سفید نشان رسمی این کشوره بر خلاف ایران که "لااله الا الله" نشانه رسمیش هستش.

4. امریکا 6 برابر ایران وسعت داره. ونصف روسیه هستش.

5. امریکا زبان رسمی نداره بر خلافه ایران که زبان رسمیش فارسیه. انگلیسی امریکایی زبان ملی اون کشوره ولی رسمیش نیس.

6. اعضای مجلس نمایندگان مثله ایران با رای مستقیم مردم انتخاب میشه ولی ریاست جمهوری با رای هیئت های الکترال انتخاب میشه. تو اون کشور دیگه لازم نیس رئیس جمهور برا وزراش رای اعتماد از مجلس بگیره. یا نگران عزلشون از طرفه مجلس باشه.

7. تو اون کشور مثله ایران مدارس تا دوران متوسطه رایگان هستش.

8. در این کشور هنوز از یکاهای بین المللی مثله متر استفاده نمیشه و مثله متحدش انگلیس از یکاهای پادشاهی انگلستان استفاده میشه.

9. این کشور کاملا دولتی سکولار داره ولی طبقه قانون اساسی همه میتونن هر مذهبی داشته باشن.تو این کشور داشتن حجاب در مراکز دولتی ومدارس ودانشگاه ها آزاد هستش.

10.در این کشور ده درصده مردم بدون دین هستن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

Hi again

سلام 

امروز پنج شنبه هستش.

من دارم کم کم آماده میشم برم سال چهارم دبیرستان. با وجود اینکه دوشنبه اول مهر هستش ولی تو دل من یه آشوبه.

نمیدونم همه وسایلم حاضر ها ولی باز دل نگرونم.

الان میخواستم برم آرایشگاه ولی نتونستم. دلایله زیادی داره یکی از اون دلایل شوره سرمه.

بعد عملم سرم شوره میزنه. نمیدونم چرا ولی فک میکنم به خاطره اون چن روز تو بیمارستانه.

من یکم زیاد عرق میکنم شاید هم به این موضوع زیاد حساسم واسه اینه. وقتی تو بیمارستان بودم روز اول زیاد عرق نکردم.؛ ولی شبش که سرمو رو اون بالشه که جنسش از چرم بود گذاشتم دیدم زود عرق کردم. زیاد حساسیت نشون ندادم ولی وقتی صب بیدار شدم دیدم تختمم خیسه اون قد عرق کرده بودم که نگو. خلاصه وقتی تو ریکاوری بودم ووقتی که به هوش اومدم دیدم باز خیسه خیسه تختم. سرم که نگو داشت بارون میومد.

وقتی کاملا حالم جا اومد دیگه رو تخت زیاد دراز نکشیدم و فقط رو صندلی نشستم.

به بهیارم که گفتم این روتختی رو عوض کنین گفت که ما فقط یه بار عوض میکنیم.

خلاصه از اون روز به بعد سرم بد جوری شوره میزنه.

یه چیز دیگه من نمیدونستم وبلاگه من تو برزیل و آمریکا وچین خونده میشه ولی یه هفته پیش فهمیدم.

لطفا اونایی که میخونن نظر بنویسن.

For  americans and chineses and brazilese visitors : please send me your comments.

laugh 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

جک های غضنفری

سلام امروز چن تا براتون جوک گذاشت.لذت ببرید

نیروی انتظامی می ریزه خونه غضنفر، اون هم با منقل

می پره تو استخر. میگه از اینجا به بعدش دیگه به شما

ربطی نداره به نیروی دریایی مربوط میشه.

*****
غضنفر واسه اینکه از زندگی جلو بیوفته یه زن حامله میگیره

*****

غضنفر می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش
خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه
آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک
انگشت راه می رفتن

*****

از غضنفر می پرسن امام رضا چرا رفته بود مشهد؟
میگه : رفته بود زیارت!

*****

غضنفر و دوستش داشتن تو یه ماشین بمب کار میذاشتن
دوستش به غضنفر میگه:
اگه این بمب الان منفجر شه چی کار کنیم؟
غضنفر میگه نگران نباش
من یکی دیگه دارم

*****

غضنفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟
میگه ببرش باغ وحش.
فردا رفقیش می بینتش ، می گه بردیش؟ غضنفر می گه :
آره . تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

*****

غضنفر یه تیکه یخ گرفته بوده بالا،
داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می کرده.
رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟
طرف میگه: ازش آب میچیکه ولی
معلوم نیست کجاش سوراخه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

به کجا چنین.......

صداقت؟…. یادش گرامى…


غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…

معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…

مرام؟….. قطعه ی شهدا …

عشق؟ ….. از دم قسط…

واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مرد نامرد

مردی کت و شلواری با کراواتی زیبا ، قصد طلاق دادن زنش رو داشت .

دوستش علت رو جویا شد و مرد پاسخ داد: این زن از روز اول همیشه می خواست

من رو عوض کنه.

منو وادار کرد سیگار و مشروب رو ترک کنم … طرز پوشیدن لباسم رو عوض کرد ،

و کاری کرد تا دیگه قماربازی نکنم، و همچنین در سهام سرمایه ‌گذاری کنم و

حتی منو عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم و الان هر

هفته جمعه ها هم با دوستانم که همه آدمهای سرشناسی هستند میرم بازی گلف !

دوستش با تعجب گفت: ولی اینایی که می‌گی چیز بدی نیستند !!!!

مرد گفت: خب این رو می دونم ولی حالا حس می‌کنم که دیگه این زن در شان

من نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

پهنای باند

کره‌جنوبی و ژاپن رکورددار بیشترین سرعت اینترنت در جهان



۱۰ کشور برتر دنیا از نظر سرعت دسترسی به اینترنت معرفی شدند که در این میان کره جنوبی و بعد از آن ژاپن در صدر این رده‌بندی قرار دارند.

به گزارش ایتنا از فارس، پایگاه اینترنتی مشیبل، ۱۰ کشوری که بیشترین سرعت دسترسی به اینترنت را در سه ماهه اول ۲۰۱۳ در جهان به خود اختصاص داده‌اند را معرفی کرد.

بر این اساس کره جنوبی با سرعت متوسط ۱۴٫۲ مگابیت در ثانیه در صدر جدول ایستاده است، سرعت اینترنت این کشور نسبت به آمریکا که در رده نهم این جدول قرار گرفته، ۶۵ درصد سریع‌تر است.

بعد از کره جنوبی، به ترتیب ژاپن با سرعت ۱۱.۷ مگابیت در ثانیه، هنگ‌کنگ با ۱۰.۹، سوئیس با ۱۰.۱، هلند با ۹.۹، لتونی با ۹.۸، جمهوری چک با ۹.۶، سوئد با ۸.۹، آمریکا با ۸.۶ و دانمارک با ۸.۲ مگابیت در ثانیه رتبه‌های دوم تا دهم بیشترین سرعت دسترسی به اینترنت را به خود اختصاص داده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

هرثانیه در اینترنت

هر ثانیه در اینترنت، این اتفاقات رخ می‌دهد!


وب‌سایت onesecond.designly.com که بر پایه Designly طراحی شده است برای هر فعالیت مانند جستجوی گوگل، تماس اسکایپ یا لایک فیس‌بوک یک آیکن را نمایش می‌دهد و برایتان ذکر می‌کند که از زمان شروع بازدیدتان از این سایت چه تعداد از هر یک از این فعالیت‌ها رخ داده است.
تعداد برخی از این فعالیت‌ها در هر ثانیه در اینترنت این‌گونه است:
۱۹۷ رأی ردیت
۴۶۳ تصویر جدید در اینستاگرام
۸۳۳ پست جدید در تامبلر
۱۰۲۴ تماس در اسکایپ
۳۹۳۵ توییت توییتر
۱۱۵۷۴ فایل آپلود شده جدید در دراپ‌باکس
۳۳۳۳۳ جستجوی جدید در گوگل
۴۶۳۳۳ بار تماشای ویدئو
۵۲۰۸۳ لایک جدید
جالب است بدانید ده سال پیش اصلاً اسکایپ، فیس‌بوک، یوتیوب، ردیت، توییتر، تامبلر، دراپ‌باکس و اینستاگرام حتی وجود نداشتند و بیست سال پیش تنها ۱۳۰ وبسایت در دنیا فعال بود که گوگل یکی از آن‌ها نبود؛ همچنین برای استفاده از ایمیل باید به سرویس دهنده اینترنت هزینه پرداخت می‌کردید. سی سال پیش هم اصلاً اینترنتی وجود نداشت. حالا که حرف از ایمیل شد حدس می‌زنید هر ثانیه چند ایمیل ارسال می‌شود؟ ۱۶۶۶۶۶۶ ایمیل در هر ثانیه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

وقتی بچه ای پاپیچ باباش میشه!

«بابا جون؟» 
«جونم بابا جون؟» 
«این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟» 
«خب... خب... خب حتما اینجوری راحتتره دخترم.» 
«یعنی با لباس راحتی سختشه؟» 
«آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه!» 
«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟» 
«.......هیس بابایی، دارم فیلم میبینم.» 
« باباجون، کم آوردی؟!» 
«نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.» 
«خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود.» 
«چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میکنه.» 
«آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟» 
«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه.» 
پس چرا بدون مانتو میخوابه؟» 
«خب مامانت اینجوری راحتتره.» 
«اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت کنه با کت و شلوار 
خوابیده بود؟» 
«نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.» 
«پس چرا خانمش که خیلی هم خانم خوبیه بهش کمک نکرد
لباسشو در بیاره؟!» 
«چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته.» 
«واسه همینه که شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟» 
«عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟» 
«داری میپیچونی؟» 
«نه قربونت برم عزیزم، اما یه بچه خوب که وسط 
فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛ باشه عسل بابا؟» 
«اما من هنوز قانع نشدم.» 
«توی این یک مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم.» 
«چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟» 
«واسه اینکه تختخوابشون کوچیکه، دو نفری جا نمیشن.» 
«خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟» 
«لابد پول ندارن دیگه.» 
«پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟» 
«چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم.» 
«آهان، یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا کار خوب رو با هم
انجام بدن؛ اون آقاهه وخانومه که حجابشون رو رعایت میکنن،
باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان که باعث آلودگی هوا
نمیشین حجابتون رو رعایت نمیکنین؛ درست گفتم بابایی؟» 
«آره دخترم، اصلا همین چیزیه که تو میگی، حالا میشه 
من فیلم ببینم؟» 
«باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها،
به جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت کنه
که تو اینقدر موقع جواب دادن به سوالاتم خجالت نکشی!»

 

 

بچه که بخواد از اول اینجوری باشه چه برسه به آخرش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

afsordegi


 

salam

emrouz hal kardam latin benevisam.

gable har chizi bayad be setare koocholo begam ke rahbari age nadashte bashe tarafdarash doros mikonan.

moham ham ine hastesh ke lik khorde oonam ziad.

 

hala ham afsordegimo mikham toozih bedam.

ma 28 mordad raftim pish doktoram onam goft ke dastet ye 3 mahi tool mikeshe ke doros beshe.

manam sale akhare dabirestanam vase in majboram 3 mah fagat beram va to kelas beshinam va daro divaro nega konam va natonam benevisam.

engade be in masele fek mikonam ke esteres peida kardam.

har ki mikhad ba ham harf bezane behesh miparam.

az tarafi hame doostam darsaye sale gablo dore kardan.

man ba in dastam mondam va nemitonam kari bekonam.

albate har kari mikonam be joz neveshtan ba kodkar.

hala ham dare dastam khaste mishe daram miram esterahat konam.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

search object

در جست جوی موضوع

 

اول سلام

من دارم دنبال یه موضوع برا وبلاگم میگردم ولی پیدا نمیکنم.

اینقدمم بی دست وپا نیستما پیدا نکنم.

ولی انقد موضوع زیاده که تمرکزمو به هم زده از طرفی بلاگ.ای ار هم زیاد مخاطب نداره حتی نمیشه از یه جایی یه قالب پیدا کرد.

حالا به هر حال یه شرکت ایرانیه باید حمایت بشه . مردم یه کشور اگه از تولیداته خودشون حمایت نکنن کی بیاد حمایت کنه خب.

به هر حال من که میخوام هر چی دم دستم بیاد اینجا بنویسم از خودم از اخبار از روحانی از فلانی و..... 

فعلا بای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه خبر

یه خبر شنیدم.

صفحه فیس بوک رهبر ایران آیت الله خامنه ای که بالای 117هزار لایک داشته ومحبوبیت بالایی داره چشم مدیران فیس بوکو در آورده واونا حذفش کردن....

http://www.facebook.com/Imam.Khamenei

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یه سلام دوباره

سلام من باز اومدم.

من چن روزی هستش که دست راستم عمل شده وحالا با یه دست دارم دارم مینویسم،درسته که سخته ولی این روزا دیگه تفریحی ندارم جز موزیک ونت.

این چن روزه مهمون زیاد داشتیم.

دستم نشکسته ویه چیز دیگس که خیلی محرمانه هستش که نمیخوام بگم.

خلاصه حالا اینجام ومیخوام چن دقیقه بنویسم.

امسال برام تابستون مثله سالای قبل بود وهیچ تفاوتی نداش.

حالاهم داره تن تن روزاش میگذره ومنم مثله همه ادما دارم به همه چیز جز اینده فک میکنم.

دیروز داشتم اهنگای غمگین مازیار فلاحی رو گوش میکردم که زدم زیر گریه .

مامانم بغلم کردو گفت که پسرم دستت درست میشه ایشالاه درست میشه ولی من باز دارم غم میخورم اگه تا مهر اینجوری باشه ومن با یه دست باند پیچی شده وارد پاییز شم هی باید بد بیاری بیارم.

حالا هم دستم داره درد میگیره من میرم بای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دلم گرفته

سلام به گرمی یک لبخند

من کمتر میام اینجا ودر نتیجه کمتر مینویسم

از این به بعد وقت آزادم زیادتر شده وبیشتر میتونم اینجا بیام.

من قبلا هم وقت آزاد زیادی داشتم ولی از وقتی که تو سرآمد عضو شده بودم این وقته هی کمتر میشد.

من یکم دلگیرم از این سایته.

یکم میخوام بیشتر درباره این سایت بنویسم.

من آشناییم باسایت سرامد وقتی شروع شد که یکی از دوستانم گفت که اگه تو فیسبوک عضو نیستی بیا اینجا عضو شو.

منم چون اهل استفاده از فیس بوک نبودم اومدم و اونجا عضو شدم. اینو بگم که این سرآمده یه بخشی از وزارته ارشاده در نتیجه توش کنترلم زیاده.

وقتی وارد بخش ثبت نامش شدم ازم اطلاعات شخصی خواست .کد ملی شماره تلفن ونام نام شهرو ......

خلاصه به هر مصیبتی بود عضو شدم. بعدش ازم تصویر کارت ملی رو خواست تا تو شبکه اجتماعیش عضو شم.

یه توضیحی هم بدم که این سایت بخش های مختلفی داره از کلوب سرامد گرفته که از آدم یه امتحانایی میگیره که مربوطه به کامپیوتره ایناس.

وقتی وارد سایت میشی به خاطر ارسال کارت ملی و شماره موبایلو اینا برا آدم اعتبار ریالی میده که میتونی ازش استفاده کنی.

خلاصه من وارد شبکه اجنماعیش شدم.

وای یکم جا خوردم کاملا شبیه فیس بوک بود ولی همه اسم ها واقعی بود.

خلاصه من چن تا عکس ونظر سنجی و مطلب و پیداکردن دوس و.... انجام دادم.

همه چی داش خوب پیش میرف که یه روز تو سایت باشگاه خبرنگاران یه مطلبی خوندم درباره پونه قدوسی .

پونه قدوسی خبرنگاره بی بی سی هستش وتو باشگاه چن تا عکس از هوسرانی های این خانم بود.

تو این سایت گفته شده بود که این عکسارو انتشار بدین منم طبقه عادت خبرای دست اولو تو صفحه خودم تو سرآمد قرار دادم .

بعد از چن روز وقتی خواستم برم به صفحم نگاه کنم دیدم میگه نام کاربریت اشتباهه منم فک کردم که حتما همینطوریه که اینا میگن واشتباه دارن میزنم ولی بعد چن روز متوجهشدم که بلوکم کردن.

هرچی به مدیرشون ایمیل زدم چیزیز بهم نگفن.

خلاصه منم بی خیال شدم.

من اونجارو دوس داشتم خیلی محیط خوبی داشت.

اصلا مثله بقیه سایتا نبود بدور از هر گونه هنجار شکنی و اینچیزا.

منم دیگه نمیخوام  دل واسه این سایتای ایرانی بسوزه توش عضو شم.

حالا هم وقتم کاملا آزاده میتونم براحتی میتونم بیام اینجا و تو ای وبلاگم دردودل کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++