Garden City

تلخ تر از گریه......

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشته ، به آن میخندم.!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

نخستین تانک پلاستیکی جهان کی ساخته شد؟

در سال 1990 بود که شرکت "ویکرز" وابسته به صنایع دفاعی انگلیس، نخستین تانک پلاستیکی جهان رو به بازار عرضه کرد.

این تانک از نوعی پلاستیک موسوم به فیبر شیشه ای نوع "ای" ساخته شده بود.

بنا به گفته همون شرکت برخی از قطعات این تانک از فولاد ساخته شده که بیشتر برای زره تقویت کننده استفاده شده ولی بقیه قسمت ها از جمله کلاهک وبدنه از پلاستیک هستش.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
باغ شهر ++

کشوری به نام استرالیا....

سلام

از امروز وقت آزادم یکم بیشتر شده میخوام بیشتر مطلب بزارم و لااقل چنا پست سیو داشته باشم که بازدید کننده ها بتونن که در نبود من ، مطلب برا خوندن داشته باشن.........

یه تصمیمم گرفتم که شاید عجیب باشه ولی از این به بعد اجراش میکنم اگه موفقیت امیز بود  میگم اون تصمیم چی بوده..

 

می خوام براتون از استرالیا بگم از یه کشور پهناور که یه قاره است.

1.این کشور در 1379 میزبان المپیک تابستانی 2000 بوده.

2.اگه بخوایم با کشتی به استرالیا بریم اول باید به بنادر جنوبی بریم، بعد سوار کشتی هایی شیم که به جنوب شرقی آسیا میرن. بعد تو فیلیپین یا سنگاپور پیاده شین وبا یه کشتی که به استرالیا میره همراه شین. این سفر ممکنه که بیست روز طول بکشه اون هم در خوشبینانه ترین حالت.

3. اگه با هواپیما برین باید برین مهر آباد و برای بانکوک بلیط بگیرین واز بانکوک یه بلیط دیگه برا سیدنی.و این بار حدود 16 ساعت طول خواهد کشید.

4.شهر های مهمش فک میکنم بلد باشین از ملبورن گرفته تا داروین و بندر پرس.

5. کتاب های قدیمی  استرالیا رو یکی از جزایر اقیانوسیه معرفی کردن. در حالی که اقیانوسیه فقط چنتا جزیره بود و دارای ویژگی قاره بودن نبود.

حالا جغرافیدانان استرالیا رو یه قاره کامل میدونن و گاهیم جزایر منطقه اقیانوسیه رو با اون یک جا استرالازیا میگن.

6. جزایر مرجانی شمال شرقی استرالیا سالیانه میلیون ها دلار برا اون کشور در آمد زایی دارن.

7.استرالیا چون یه جزیره است و راهی خاکی به قاره های دیگه نداره پس موجوداتش هم با بقیه متفاوته که فقط تو باغ وحش های قاره های دیگه میشه پیدا کرد. از جمله کانگرو و کوالا.

8.ساکنان بومی که مالکان اصلی استرالیا هستن رو "آب اوریجین" مینامند.

9.مفهموم نام استرالیا در اصل سرزمین جنوبی است که به خاطر واقع شدن در پایین خط استوا این نام رو گرفته.

10.بومیانی که در استرالیا هستن و بودند از 550 قبیله تشکیل شده بودند و تا زمان ورود افراد از سایر قاره ها به 300 هزار بلکه بیشتر میرسیدند. ولی  حالا 150هزار تاشون باقی موندن.

11. از همین بومیان استرالیا برخی هاشون با کسب مدارج عالی در میان مردم  غیر بومی حل شده اند. وبرخی در کانون های ویژه بومیان و بقیه هم در سرزمین های دور افتاده زندگی میکنن.

12 از قدیم استرالیا محل تبعید افراد ناراضی درکشور های اروپایی بوده وشاید هم باشه.

13. استرالیا از 7 واحد سیاسی تشکیل شده و یک واحد سیاسی دیگه ای به نام تاسمانی در جنوب آن وجود دارد واسترالیا هم جزء آن کشورهایی است که مدعی مالکیت بر قطب جنوب هستش.

14. با وجودی بزرگی استرالیا فقط  18 میلیون نفر در آن زندگی میکننن. و 99.5 در صد این جمعیت باسوادند.

15.کانبرا پایخت این کشوره.

...............

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

یک سخن از دوست.......

حضرت آیت الله بهجت(ره):

اگر کسی طالب معرفت باشد و در طلب  جدیت و خلوص داشته باشد در و دیوار به اذن الله معلمش خواهد بود و گر نه سخن پیامبر(ص) هم در او اثر نخواهد کرد  چنانکه در ابوجهل هم اثر نکرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بی تو..................

بی تو مثله قصه ها من همسفر تا مرز رویا

این منم تنهای تنها خسته از تکرار شبها

طرح باطل انتظارم چشم من فانوس راه

جاده اما امتدادش مثله بخت من سیاه

و......

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

شعر صبحگاهی

سلام

چنتا بیت تازه اما کلاسیک یادگاری از معلم ادبیات سال سومم رو امروز پیدا کردم ؛ گفتم اینجا باشه بهتره خب!!!
راستشو بخواین اینارو معلممون وقتی وارد کلاس میشد میخوند وبهشون میگفت "شعر صبحگاهی" .
دبیرمون اسم شاعرشو میگفت ولی حیف من یادم نیس.



اولیش:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

دومیش:
آز آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
زمانه ساغر شادی به یاد می گساران زد

سومیش:
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطلی گران توان زد.

چهارمیش:
زدست دیده ودل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

زمستان از نگاه سهراب

پشت کاجستان 

برف،برف

یک دسته کلاغ

قطره ها در جریان

برف بردوش سکوت

وزمان روی ستون فقرات گل یاس......

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

دلهره.......

یه قطعه ای پیدا کردم خواستم برا شما هم بنویسم.:

دلهره ای عظیم سر تا پای وجودم را فراگرفته است.

در گوشه ای مینشینم ودر میان غصه ها گم میشوم. اما در این لحظه بهتر است که فقط به او بیندیشم که اشک را مرهم زخم آفرید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

الهی!

الهی!وجودم پرستوی باران خورده ای است که ترا میجوید .مرا با غم آشنا کن

واز غم های دیگر آزاد ورها ساز!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گاهی برای............

گاهی برای آرزو های به بار ننشته اشک میریزیم وبه در گاه خدا شکایت میکنیم که چرا؟

تو که رحیمی ورحمانی ؟

اما از محبت الهی آگاهی نداریم که برای هر کارش حکمتی دارد!

مگر نه اینکه تنها خدا عالم است وتنها اوست که صلاح ما را می داند؟.....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا تا.........

بیا تا کنار

       شقایق های وحشی

                        به امید فردایی بهتـــــــــر

از کنار رودخانه ای آرام

                 زیر چتر رنگین کمون هفت رنگ

وبا نوازش گوشهایمان با صدای

                      چکاوک های هلهله گوی

قدم در راهی بگذاریم که

در انتهایش نوشته شده

امید....................

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ای کاش میشد.....

ای کاش میشد  به جایی رفت که اثری از گناه وتیرگی نیست؛

جایی که نو هست.

ای ;hش میشد با لاتر از آسمان هفتم رفت وبرای همیشه آبی شد!

 

سمیه ریحان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

گلکده حُسن...

دیشب علم یاد تو افراخته بودم

تا صبح به رویای تو دل باخته بودم

هر چند دلم در تب دیدار تو میسوخت

با عکس،خیالی ز رخت ساخته بودم

بر گلکده حسن تو ای طلعت لبریز!

در آینه اشک،نظر باخته بودم

از هرچه پری بود پری خانه دل را

در راه تماشای تو پرداخته بودم

هم دوش صبا در طلب آن گل رخسار

گیسوی هوس پشت سر انداخته بودم

تا سر زنم اشباح شیاطینن درون را

شمشیر خطاسوز دعا  آخته بودم

تا دامن آن خسله بیگانه بگیرم

از خویشتن خویش برون تاخته بودم

ای آه سحر! در تو چه الطاف نهان بود؟

زین پیشترت آه که نشناخته بودم

فرید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

امامـــــــــــــــم..............

مهدی جان براستی تو کیستی ؟

براستی تو کدامین ستاره ای که می درخشد نور می دهد اما اثری از او نیست؟

 شاید دیده ما بینا نیست و شاید ما تو را درک نمی کنیم و شاید ما تو را نمی فهمیم و ما هستیم که در غیبت کبری مانده ایم کاش تو بودی و ما تو را با چشم خود می دیدیم و افسوس کاش تو بودی و میدیدی که چه کودکانی در انتظار ... غذا هستند مانند جدت علی که در کوچه پس کوچه های کوفه در انتظار ش بودند البته می بینی و در می یابی.

کاش می دیدم تو را درد ها بسیار است ودرمان ها اندک نه طبیبی که درمان کند و نه پرستاری که بر بالین بنشیند کاش ابا صالح بدانی و می دانی که در انتظار تو هستیم ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

اجابت دعا......

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
 در اندرون همه ما خزانه‌ای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که می‌تواند آنچه را که در آرزوی آنیم، برایمان فراهم کند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

شیعه بودن...... یعنی همین.........

خاطره ای از زبان سردار قاسم سلیمانی:

سردار قاسم سلیمانی می گوید یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان رو که ... سالها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می کرد و هم از تعداد زیادی از بچه های ما شهید گرفته بود رو با روشهای پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه ی خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم... خیلی خوشحال بودیم...
او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود...
در جلسه ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم این مسئله رو مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ما وقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم...
رهبری بلافاصله فرمودند: همین الآن زنگ بزن آزادش کنند!!!
من بدون چون و چرا زنگ زدم و بلافاصله با تعجب بسیار زیاد پرسیدم که آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی شم که چرا باید این کار رو می کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟
رهبری گفتند: مگر نمی گویی دعوتش کردیم؟
بعد از این جمله من خشکم زد و البته ایشان فرمودند: حتما دستگیرش کنید و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم...
مرام شیعه این است... از کسی دعوت می کنی و مهمان توست...حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار دهی...

...شنیدن این داستان شب عاشورا برام از صد تا روضه برام سنگین تر بود...
لعنت بر کوفیان بی شرف که به مهمان خود که هیچ جرمی مرتکب نشده بود و هیچ توقعی از آنها نداشت نه تنها احترام نگذاشتند که او و فرزندانش را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند و آزار دادند.

{این مطلب رو یکی از دوستان فرستادند}

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

بیا ای غروب ...

بیا ای غروب عصرهای پاییزی!

بیا چتر غم انگیزت را بگستران بر پلکهای غزیبانه ام!

بیا ای غزل های خفته در آهنگ فردا 

بیایید ودل بسپاریدبه رنگین کمان نجوای من

بیایید ای چشمهای منتظر در آن سوی شعله های آشنا 

بیایید واز بر کنید ترانه دلتنگی آغازم را!

بیایید ای قلبهای ذوب شده در آتشفشان غم.

بیایید ای زیبایی ارواح خاکستر شده آمالم

بیایید ومرا در کوله بار خاموشی خود پنهان کنید!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
باغ شهر ++

ماموریت ما

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

خداوند وما

خداوند از انسان چه می خواهد؟!...

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

زائر

من زائر تو هستم، یار ندیده من

نذر ضریح چشمت، الماس دیده من

طی شد تمام عمرم در جستوجوی کویت

اینک گواه صادق ،قد خمیده من

لختی شتاب ای مه در شام انتظارم

تا از افق بر آید صبح سپیده من

آغوش لطف بگشا ای آیه نوازش

تا با تو خو بگیرد قلب رمیده من

تقدیم به مهدی امام عزیزم..

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
باغ شهر ++

عکس یزید هزاره سوم

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
باغ شهر ++

عشق.....

عشق ،

نیلوفر آبی آسمان صداقت را به سخره می گیرد.

وقتی که شقایق ها در مستانه عشق قهقهه می زنند 

ونگاه ملتمس دستهای فرسوده از نگاهی به فردا را

در تنگنای نفس های آدمیان به تماشا می نشینند.

ومن درتنهایی عشق محبت را یافتم

و در نگاه مستانه آن دوست داشتن را فهمیدم.

و من از فردای غربت واز تنهایی می هراسم واین هراس چه سخت است برای دل تنهای من.......

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

مهدی جان...

مهدی جان...

می آیی وجهان زیر پای تو سبز میشود

سراسیمه گشوده میشود چشم های کابوس زده

به شوق پابوست در انتهای هستی که

ابتدای دوباره توست آنگاه که واژه ها

دوباره معنا میشوند و 

جهان به عطر نرگس دوباره با عدالت آشتی میکند

ودوباره.......

کاش لایق باشیم کاش......

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++

لبخند فاتح110 به خنده ژنرال روسی!!

در روسیه برای دریافت موشکی دقیق وانحصاری به ژنرال های روسی مراجعه کردم.

موشکی با برد 300کیلو متر وخطایی در حد حداکثر 25 متر است.

پاسخ ژنرال روسی منفی بود ودلیل آن هم کپی برداری از آن توسط ایران ذکر میکرد.

به او قول دادم این کار را نکنیم اما او خندید ومجددا پاسخ منفی داد.

در جواب او گفتم ما آنرا خواهیم ساخت واو هم باخنده مرابدرقه کرد.

در بازگشت هرچه تلاش کردم با مشکل مواجه شدم.

وراهی نیافتم الا اینکه به در گاه ثامن الحجج پناه بردم .سه روز در مشهد مقدس به حرم می رفتم وبعد از نماز وزیارت ضمن توسل تامل وفکر میکردم.

وروز سوم ناگاه پاسخ مشکلات خویش را یافتم وبعد از تشکر وزیارت مجدد سریع به هتل برگشتم ودر دفترچه نقاشی دخترم طرح ذهنی ام را کشیدمو در بازگشت از مشهد وباز طراحی کار موفقیت به عنایت امام رضا حاصل شد.

موشکی که بعدا با نام فاتح 110 رونمایی شد.

شهید حسن تهرانی مقدم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
باغ شهر ++

به نام خداوند عاشقان.....

مولا شنیدم لاله هارا دوست داری

آئینه های آشنا را دوست داری

با یاد قرآنی که بر نی خوانده میشد

صوت مناجات و دعا را دوست داری

مولا شنیدم نی حکایت کرد از تو

میگفت: دلهای رها را دوست داری

میگفت: هر چند از جدایی می گریزی

اما تو سر های جدا را دوست داری

مولا شنیدم در مقام آسمان ها

تنها زمین کربلا را دوست داری

از اهل بیتت از دلت پیداست بسیار

آتش گرفتن در راه خدا را دوس داری

مولا اگر چه این لیاقت را نداریم

اما بگو: آیا تو مارا دوست داری؟؟!!

تقدیم به امام زمان 

به امید ظهورش صلوات

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
باغ شهر ++