... از زمانی که به بند اسارت درآمدی ، هربار با خواندن این جمله ، بغض گلویم را می فشرد ... تا انکه خبر آزادی ات را که نه ، خبر عروج مظلومانه ات را شنیدم . آن هم در فضایی که سینه هایمان از داغ مظلومیت های مادرمان زهرا (س) ، خود سنگینی می کرد . خبر ، خبر آزادی ات نبود ؛
خبر ، خبر آزادگی ات بود و رادمرد ات ..
ای موعود ! ای آمدنت شاعرانه تر از غزل های دلنشین حافظ و
رویایی تر از ظهور باران در کویر نگران دنیاست، بیا....
ای مولا !بر سکوی سرد دنیا نشسته ایم...
بیا تا قلبمان به شعله نگاه تو گرم شود ولبهایمان جوانه بزند!!!
در مدح امام زمان ((عج))
اینم خودم گفتم. برا امامم امیدوارم خوشش بیاد...
روزگاری مردمان در وجود خودشان عشق بود
روزگاری عاشقان در دلشان جوانمردی بود
این روزها همه صورتشان عاشق ولی دلشان ناجوان مرد
این روزها ابرهای خسته می گریند
گریه ای از جنس تاریکی
عاشقی کشک است این روزها
دل ها جوان مرد نیست این روزها
هر کسی ساز خود را میزند
هر کسی ماهی خود را از آب در می آورد
عشق ها بی کسی می آورند
جوان مردی زندگی را تباه میکند
جوان مردان وعاشقان هر دو غمگینند
چه میشود که تو بیایی ای عزیز دل ها..........
باز آی واین مضراب های شکسته را بردار وبر سنتور کهنه دلم بنواز.
چندی است که آهنگی بر آن ننواخته اند .
باز آی وشقایق های چشمانم را نوازش کن.
باز آی وپاهای رنجورم را توان ایتادن ده؛ چرا که سال هاست عظم سفر کرده اند ولی نای پیش رفتن ندارند.
مهدیا! کوچه های عشق ، دیری است که با نام تو چراغانی شده اند
ومشتاقانت هر غروب جمعه، گرمای وجود نازنین تو را تمنا می کنند.....
اما ثانیه ها هر دم به ما طعنه می زنند که چرا سزاوار میزبانی تو نیستیم؟!!!
مهدی جان براستی تو کیستی ؟
براستی تو کدامین ستاره ای که می درخشد نور می دهد اما اثری از او نیست؟
شاید دیده ما بینا نیست و شاید ما تو را درک نمی کنیم و شاید ما تو را نمی فهمیم و ما هستیم که در غیبت کبری مانده ایم کاش تو بودی و ما تو را با چشم خود می دیدیم و افسوس کاش تو بودی و میدیدی که چه کودکانی در انتظار ... غذا هستند مانند جدت علی که در کوچه پس کوچه های کوفه در انتظار ش بودند البته می بینی و در می یابی.
کاش می دیدم تو را درد ها بسیار است ودرمان ها اندک نه طبیبی که درمان کند و نه پرستاری که بر بالین بنشیند کاش ابا صالح بدانی و می دانی که در انتظار تو هستیم ...
من زائر تو هستم، یار ندیده من
نذر ضریح چشمت، الماس دیده من
طی شد تمام عمرم در جستوجوی کویت
اینک گواه صادق ،قد خمیده من
لختی شتاب ای مه در شام انتظارم
تا از افق بر آید صبح سپیده من
آغوش لطف بگشا ای آیه نوازش
تا با تو خو بگیرد قلب رمیده من
تقدیم به مهدی امام عزیزم..
مهدی جان...
می آیی وجهان زیر پای تو سبز میشود
سراسیمه گشوده میشود چشم های کابوس زده
به شوق پابوست در انتهای هستی که
ابتدای دوباره توست آنگاه که واژه ها
دوباره معنا میشوند و
جهان به عطر نرگس دوباره با عدالت آشتی میکند
ودوباره.......
کاش لایق باشیم کاش......
مولا شنیدم لاله هارا دوست داری
آئینه های آشنا را دوست داری
با یاد قرآنی که بر نی خوانده میشد
صوت مناجات و دعا را دوست داری
مولا شنیدم نی حکایت کرد از تو
میگفت: دلهای رها را دوست داری
میگفت: هر چند از جدایی می گریزی
اما تو سر های جدا را دوست داری
مولا شنیدم در مقام آسمان ها
تنها زمین کربلا را دوست داری
از اهل بیتت از دلت پیداست بسیار
آتش گرفتن در راه خدا را دوس داری
مولا اگر چه این لیاقت را نداریم
اما بگو: آیا تو مارا دوست داری؟؟!!
تقدیم به امام زمان
به امید ظهورش صلوات
سلام
الان که دارم این پست رو برا خودم و شما میزارم چند دقیقه هستش که از غروب خورشید گذشته.
من منتظرم .
منتظر اون مردی هستم که سالها از چشم های ما دور شده و دور از چشمان ما زندگی میکنه.
منتظر اون مردی که با اومدنش دنیای ما دیگه مثله الان نمیمونه.
منتظر مردی هستم که با اومدنش همه چی تغییر میکنه مردم باهم مهربون تر میشن ؛ دنیای یه جای بهتری برا زندگی میشه.
با اینکه میدونم هیچ وقت براش منتظر خوبی نبودم ولی با این وجود ازش میخوام که زودتر بیاد .
تو این ماه عزیز ، از اون عزیز میخوام که زوتر خودشو به ما نشون بده ولی باز میگم من حتی لایق انتظارشم نیستم .
تو این مدت من تو حقش خیلی خیانت کردم. با اینکه خیانت های من بعد اجتماعی زیادی نداش ولی رو خودم بیشتر تاثیر گذاشت. .
بقیه شو دیگه نمیگم چون میدونم اون خودش بهتر از من این چیزا رو میدونه.
یه شعری از استاد "آتش" به دستم رسیده که گفتم براتون بزارم .
خیلی دلم میخواد این شعر رو آقام وشما بپسندین.
منتظران رابه لب آمد نـــــــــفس منجی عالم که تویی دادرس
طفل دل از زندگی اش سیر شد مرحمتی آمدنت دیر شــــــــد
این همه در آتش غم سوخــــتن سوختن و شعلــه بر افروختن
از شرر درد نهان ســــوز ماست گوشه چشمی ز تو مارا رواست
منجی عالم که تویـــی دادرس غرق بلائیم به فریـــــــــــاد رس
باز شود تا گره از کـــــــــــــار ما میشود این زمزمه تکــــــــرار ما
""گرخبراز آمدنـــــت داشتم
دل به سر راه تو میکاشتم""
بعضی وقتها از شدت دلتنگی دلم میخواهد های های بمیرم
مرد هم قلب دارد....
فقط صدایش.. یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مــرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....
ندیده باشی..
...
اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند...
دلتنگی واژه ای است که این روزها دلم فریاد میزند
تــو که نباشی ...
آرامش ظاهرم گمراهت نکند ...
آشفته تر از این حرفها هستم ...
عاشقی میکنم ! لج میکنم ! بد اخلاق میشوم !
خودم نیست ... تــو که نباشی زندگی به کام من تلخ میشود ...
دلتنگ توام آقا زودتر بیا همه منتظرند
این روزها غزل اهم از من رمیده انگار
دستی برآور ،ای عشق از آستین دیدار
این رخوت از کجا بود آیا که در دل من
حتی اثر نکردند آن چشمهای تبدار
چیزی بگو برایم از عشق از محبت
از آفتاب ودریا از اشکهای تبدار
جمعه های دیدار اما همیشه بی رنگ
تکرار وباز تکرار ، تکراروباز تکرار
من مستحق دردم،درد نگاهت ای دوست
لطفی کن ودلم را لختی به درد بسپار
وقت رفتن ،دل بریدن
لذت از خود گذشتن
طعم بارون ،لمس عشقو
تو مرا تا همیشه داشتن
پشت این فاصله ها
گریه ها تو جا بزار
واسم لب تشنگی هام
طعم بارون رو بیار
سهم دلتنگی تو
تپش قلب منه
واسه آروم شدنت
دل به آسمون بنداز
دل نوشته یه عاشق به امامش